icon
icon
یادداشت مشاور
علیرضا محمودی ایرانمهر
یادداشت مشاور
علیرضا محمودی ایرانمهر

هاینریش‌بُل، برنده‌ی نوبلِ ادبیاتِ ۱۹۷۲، نویسنده‌ای است که پس از جنگ دوم جهانی به ادبیات آلمان جان دوباره بخشید و تأثیری عمیق در بازسای فرهنگ و هویت جامعه‌‌ی متلاشی‌شده‌ی خود گذاشت. یکی از مضامین مورد علاقه‌ی بُل درک چیزهای ساده است. او در بسیاری از داستان‌هایش حالات بسیار ساده‌ای چون خندیدن یا گریستن را زیر ذره‌بین هنرمندانه‌ی خود قرار می‌دهد و می‌پرسد وقتی ما می‌خندیم یا می‌گریم دقیقاً چه می‌کنیم؟ هدف او رسیدن به پاسخی عصب‌شناسانه نیست. زیرا حتی اگر بدانیم خنده و گریه حاصل چه فرایند عصب‌شناختی‌ای است، باز هم این شناخت علمی به درک ماهیت انسانی و عاطفی آن کمک چندانی نمی‌کند. به گمانم، هدف بُل از مطرح کردن چنین پرسش‌هایی آن است که نشان دهد شناختن هر چیزی به معنای درک آن نیست. کار او آشکار ساختن عظمت چیزهای ساده است. این مسئله به‌ویژه در جامعه‌ و جهانی که گرفتار جنون خودخواهانه‌ی شناخت شده اهمیت کلیدی دارد. انسان صنعت‌زده‌ای که هر چیزی در محدوده‌ی شناخت او قرار می‌گیرد ولی از درک و همدلی با ساده‌ترین چیزها ناتوان است، از این رو می‌تواند با هوشمندانه‌ترین ماشین‌های نظامی میلیون‌ها همنوع خود را سلاخی کند یا زیستگاه خویش را به تباهی کشاند.

از دید هاینریش ‌بُل انسان، زندگی و داستان جزو همان چیزهایی ساده‌ای هستند که شناخت آن کاری پیش‌‌پاافتاده می‌نماید، ولی درکش آسان نیست. شاید برای همین است که خود او با داستان‌هایی بسیار ساده سراغ بازآفرینی زندگی آدم‌هایی معمولی می‌رود. در داستان‌های او حالاتی ابتدایی چون شادی و اندوه، احساس شکست و ناکامی یا دلبستگی‌های انسانی واکاویده می‌شوند. از این منظر انسان و داستان و زندگی شباهت خاصی به هم دارند. مثل آدمی که با لبخند، با گریستنش، با او حس همدلی پیدا می‌کنیم یا معنی سیال زندگی که در داستانی ساده احساس می‌شود. چیزهایی آشنا و تکراری که در ادراک ما تأثیری عمیق می‌گذارند. چیزهایی که با یک نگاه آنها را می‌شناسیم، ولی شاید عمری برای درکشان کافی نباشد. بُل با قصه‌هایش می‌کوشد به ما نشان دهد چیزهای ساده‌ی زندگی را با همان چیزهای ساده می‌توان درک کرد. برای همین، نویسندگی برای نویسنده‌ای چون او امری خطیر است و با درک عمیق انسان از خود و زندگی‌اش سر و کار دارد.

این سادگی سرنوشت‌ساز در سرشت داستان است و هر نویسنده‌ی تأثیرگذاری، در هر کجای تاریخ که ایستاده باشد، با آن سر و کار دارد. این همان نیاز اساسی انسان است که او را از دورترین اعصار تا امروز به خلق و مصرف داستان مشتاق کرده. فرقی هم نمی‌کند قصه به شکل تصویری چندهزارساله بر دیواره‌ی غاری باستانی باشد یا داستانی مدرن در رسانه‌ای دیجیتالی. کار همه‌ی آنها یکی است، یعنی روایت خیال‌انگیز تجربه‌ای انسانی. روایتی که احساس و اداراک ما را به هم نزدیک می‌کند و به هویت فردی و اجتماعی‌مان شکل می‌دهد. این کارکردی فراسوی هر تعریف تئوریکی است که از داستان داشته باشم. برای همین شاید چندان مهم نباشد که داستانی را برای هدفی اجتماعی بنویسید یا فقط در جستجوی زیبایی و لذت نوشتن باشید، چون در نهایت داستان با خوانده شدن تبدیل به تجربه‌ای مشترک می‌شود و همین کلید جادویی قصه است.

ما در شوروم در پی همین کارکرد داستانی هستیم. تجربه‌هایی که با جادوی تخیل سادگی اسرارآمیز زندگی را آشکار می‌سازد. باور ما این است که هر کسی داستانی برای گفتن در سینه دارد. هدف ما در شوروم کمک به انتقال و انتشار این داستان‌هاست. فراخوان‌های نویسندگی ما نیز برای رسیدن به همین منظور طراحی و اجرا می‌شوند. این بدیهی است که نوشتن داستان آسان نیست، به‌خصوص اگر در پی آن سادگی عمیقی باشیم که در بهترین قصه‌های جهان متجلی شده است. برای همین ما در شوروم همیشه باب امکان بازنویسی داستان‌های ارسالی را باز نگه می‌داریم و با ارائه‌ی کارشناسی‌های تخصصی در حد توان خود به فرستندگان داستان کمک می‌کنیم تا بتوانند آنچه می‌خواهند به شکلی گویا و روشن و کامل‌تر بیان کنند. ما بر این گمانیم که هرچه در این جهان با سوءتفاهم و تاریکی بیشتری روبه‌رو شویم به داستان‌های بیشتر و بهتری نیازمند خواهیم بود، برای رسیدن به درک مشترک و ساختن هویتی منسجم. ما بر این گمانیم که داستان همچون زندگی است و به‌رغم سیمای ساده و تکراری خود سرشتی پیچیده و عمیق دارد و جامعه‌‌ای که در آن داستان‌های بهتری نوشته و خوانده می‌شوند خودِ زندگی و انسان نیز بهتر درک می‌شود. منتظر دریافت داستان‌های بیشتری از شما هستیم.

متن‌های دیگر
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد

ما را دنبال کنید
linkedintwittertelegraminstagram
پادکست شوروم
youtubespotifyapplecastbox
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد