icon
icon
مواجهه
مواجهه
movajehe
این بخش برای نوشتن از احساسات، تجربه‌ها و دریافت‌های شخصی شما در برابر امری زیباست. «مواجهه» بخشی است که در آن تجربه‌ی شخصی خود از آثار هنری و خلاقه را بیان می‌کنیم. رؤيا و تخیلی که این آثار درونمان برانگیخته‌اند یا تأثيری که دَرِمان یا ضرورتی که برایمان داشته‌اند.
در «مواجهه» اثر هنری را نقد نمی‌کنیم، از نوشتن ریویو‌های مرسوم در نشریات پرهیز می‌کنیم و به تجربه‌ی راوی همان‌قدری اهمیت می‌دهیم که به سوژه‌ی اثر هنری. در اینجا خواننده از صافی ذهن نویسنده‌ی متن و حس و حال شخصی او با اثر هنری آشنا می‌شود.
sort
مرتب‌سازی
sort
مرتب‌سازی
شوروم 39

عیشم مدام است

زهرا خوش‌نظر

در دانشگاه به مزاح به رشته ی ما مهندسی اموات می گفتند، تاریخ خوانده ام و همیشه با هفت هزارسالگان، سروکار داشته ام؛ با کسانی که روزی در این جهان واقعاً زندگی کرده اند و در گورها واقعاً پیکر بی جانشان وجود دارد. ذهنم عادت کرده بود همیشه داستان هایی...

عیشم مدام است
شوروم 39

واژه‌های ناکافی

آزاده حاجی حسینی

باید فصل اول کتاب ماهی در آب از ماریو وارگاس یوسا را برای کلاس روایت نویسی می خواندم. قرار بود روایت یوسا را از ملاقات با پدری که تا یازده سالگی او را مرده می پنداشته، بخوانم و به جمله های حقیقی آن دقت کنم. دو هفته قبل تر به...

واژه‌های ناکافی
شوروم 38

رؤیای پایکوبی بر ویرانه‌های قصری که زیبا نیست

مسعود بُربُر

بازخوانی قصر را در شبی گرم و کلافه آغاز کردم. شبِ یکی از همان روزهای تابستانی که همگی از گرما، بی برقی، اینترنت محدود، تنگنای اقتصادی و آزادیِ له شده به ستوه آمده بودیم و هیچ کاری از ما بر نمی آمد. در پی داستانی زمستانی، کُند و برف گیر...

رؤیای پایکوبی بر ویرانه‌های قصری که زیبا نیست
شوروم 38

دیدمت

خاتون حیدری فاروقی

ما به قصد آفتاب، ساحل و دریا راهی مارسی شدیم، اما آنچه تجربه کردیم بارانِ پودری بود و خنکی و شهرگردی. چند ساعت بیشتر فرصت دیدن شهر را نداشتیم، پس برنامه ی قبلی مان را فراموش کردیم و طرح جدیدی برای چند ساعت باقی مانده مان ریختیم. یکشنبه صبح های...

دیدمت
شوروم 37

شهر خاموش؛ پاسخی تراژیک به یک فاجعه

حمید کاظم‌زاده

مادر را رسانده ام ترمینال بیهقی و حالا دارم به خانه برمی گردم. آلبوم ناشنیده ای از استاد کیهان کلهر را چند ثانیه ای است به قول امروزی ها پِلی 1 کرده ام و صدای ممتد سازهای زهی فضای کوچک ماشین را پر کرده است. صداها رفته رفته پرحجم تر...

شهر خاموش؛ پاسخی تراژیک به یک فاجعه
شوروم 37

اعدادی که با من دویده‌اند

فاطمه صادقی

اولین مواجهه ام با هنر، نقاشی بود. اولین درماندگی زندگی ام هم در مواجهه با نقاشی بود. دبستانی بودم و شب امتحان عاجزانه گریه و آرزو می کردم از آسمان سیل ببارد و امتحان نقاشی فردا برگزار نشود. تقسیم اعشاری را در ثانیه حل می کردم، پایتخت هخامنشیان در فصل...

اعدادی که با من دویده‌اند
شوروم 36

مارگاریتا را شیطان برد

مسعود بُربُر

«دیشب تا صبح با میخاییل جنگ ودعوا داشتیم که دو خط متقاطع که به هم نزدیک و نزدیک تر می شوند، از کجا دیگر به هم رسیده اند. بولگاکف می گفت غیر از ضخامت خطوط، ابعاد بدن خودمان هم مهم است.» این خواب را، زمستان دو سال پیش، شبی دیدم...

مارگاریتا را شیطان برد
شوروم 36

آخرین کلکی که می‌توانیم بزنیم

محسن پناهی

مهم ترین چیزی که بلافاصله بعد از تولد ۶۵سالگی فهمیدم، این است که نمی خواهم وقتم را تلفِ کارهایی کنم که دوست ندارم. این را گوشه ای یادداشت می کنم. بعد از خودم می پرسم: «چه کارهایی را دوست ندارم؟» برای من سؤال ساده ای نیست، بنابراین از خودم می...

آخرین کلکی که می‌توانیم بزنیم
عیشم مدام است
شوروم 39

عیشم مدام است

زهرا خوش‌نظر

در دانشگاه به مزاح به رشته ی ما مهندسی اموات می گفتند، تاریخ خوانده ام و همیشه با هفت هزارسالگان، سروکار داشته ام؛ با کسانی...

واژه‌های ناکافی
شوروم 39

واژه‌های ناکافی

آزاده حاجی حسینی

باید فصل اول کتاب ماهی در آب از ماریو وارگاس یوسا را برای کلاس روایت نویسی می خواندم. قرار بود روایت یوسا را از ملاقات...

رؤیای پایکوبی بر ویرانه‌های قصری که زیبا نیست
شوروم 38

رؤیای پایکوبی بر ویرانه‌های قصری که زیبا نیست

مسعود بُربُر

بازخوانی قصر را در شبی گرم و کلافه آغاز کردم. شبِ یکی از همان روزهای تابستانی که همگی از گرما، بی برقی، اینترنت محدود، تنگنای...

دیدمت
شوروم 38

دیدمت

خاتون حیدری فاروقی

ما به قصد آفتاب، ساحل و دریا راهی مارسی شدیم، اما آنچه تجربه کردیم بارانِ پودری بود و خنکی و شهرگردی. چند ساعت بیشتر فرصت...

شهر خاموش؛ پاسخی تراژیک به یک فاجعه
شوروم 37

شهر خاموش؛ پاسخی تراژیک به یک فاجعه

حمید کاظم‌زاده

مادر را رسانده ام ترمینال بیهقی و حالا دارم به خانه برمی گردم. آلبوم ناشنیده ای از استاد کیهان کلهر را چند ثانیه ای است...

اعدادی که با من دویده‌اند
شوروم 37

اعدادی که با من دویده‌اند

فاطمه صادقی

اولین مواجهه ام با هنر، نقاشی بود. اولین درماندگی زندگی ام هم در مواجهه با نقاشی بود. دبستانی بودم و شب امتحان عاجزانه گریه و...

مارگاریتا را شیطان برد
شوروم 36

مارگاریتا را شیطان برد

مسعود بُربُر

«دیشب تا صبح با میخاییل جنگ ودعوا داشتیم که دو خط متقاطع که به هم نزدیک و نزدیک تر می شوند، از کجا دیگر به...

آخرین کلکی که می‌توانیم بزنیم
شوروم 36

آخرین کلکی که می‌توانیم بزنیم

محسن پناهی

مهم ترین چیزی که بلافاصله بعد از تولد ۶۵سالگی فهمیدم، این است که نمی خواهم وقتم را تلفِ کارهایی کنم که دوست ندارم. این را...

icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد

ما را دنبال کنید
linkedintwittertelegraminstagram
پادکست شوروم
youtubespotifyapplecastbox
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد