icon
icon
داستان
داستان
dastan
درون همه‌ی ما قصه‌گویی ا‌ست که می‌خواهد زندگی را دوباره خلق کند‌. کسی که زمان را متوقف می‌کند تا آن را بهتر درک کنیم، و با قدرتِ خیال جنبه‌‌های ناپیدای واقعیت را آشکار می‌کند. قصه‌گویی که رنج‌های جهان را تحمل‌پذیر می‌کند و موجب می‌شود ما بر تنهایی خود پیروز شویم. او همان کسی ا‌ست که درون ما از نوشتن و خواندن داستان لذت می‌برد. صفحه‌ی «داستان» شوروم خانه‌ای امن و راحت برای داستانسرایان است. چه نامشان را شنیده و چه نشنیده باشید. آرزوی ما این است که آینه‌ای صادق از واقعیت ادبیات داستانی معاصر ایران باشیم.
sort
مرتب‌سازی
sort
مرتب‌سازی
شوروم 30

پوست گردو

14 خرداد 1404

نسیم نعمت‌الهی

حواسم نبود پوشک ندارم. شاشیدم توی شلوارم. تقصیر بچه‌هایم بود. گفتند: «ایزی‌لایف از زیر لباس پیداست، بابا. خوب نیست در اولین دیدار خانم رحیمی بفهمد.» از شب قبلش نه یک چکه آب خوردم، نه یک استکان چای. فشار مثانه زیاد نمی‌شد، می‌توانستم خودم را کنترل کنم. فقط باید تندتند...

پوست گردو
شوروم 30

داستان‌هایی درباره‌ی ما

14 خرداد 1404

لور سگال

هوپ پیشنهاد داد: «بیایید زودتر شکایت‌هامون رو بکنیم و خلاص بشیم. من قلبم رو باتری گذاشته‌م.» فرح گفت: «دارم بینایی‌‌م رو از دست می‌دم.» بسی گفت: «من شوهرم رو از دست دادم.» و بریجت گفت: «داستانم رو برای دوستی که تو کلاس نویسندگی قدیمی‌‌م بود فرستادم.» بسی پرسید: «...

داستان‌هایی درباره‌ی ما
شوروم 30

غریبگی و شب

14 خرداد 1404

نفیسه نصیران

عطش نیکوتین که از خواب پراندش، کورمال دست دراز کرد زیر بالش و دور تشک. سیگار و فندکش نبود. مه نوری که تخت امیر و سولی را روشن می‌کرد و می‌رفت تا در بسته‌ی اتاق هوشیارش کرد. تازه یادش افتاد که نوزده روز است لب به سیگار نزده، شمال...

غریبگی و شب
شوروم 29

دفتر یاداشت آقای دکتر

31 اردیبهشت 1404

امیربهادر کریمی

تاریکی شب و صدای سکوت همه‌ی آن چیزی بود که در مردمک چشم ‌لانه می‌کرد و از لاله‌ی گوش سرازیر می‌شد. گرم بود، اما هنوز خنکای بالشِ زیر سرش حال خوشی داشت. حوله‌ی حمام را برداشت و، با اینکه از گرما به تنگ آمده بود، با میلی عجیب تا...

دفتر یاداشت آقای دکتر
شوروم 29

باید با کسی حرف بزنم

31 اردیبهشت 1404

مریم فولادی

مچاله‌اش می‌کنم. این پنجمین نامه‌ای است که نوشته نمی‌شود. هیچ کلمه‌ای سر جای درستش نیست. وقتی این خبر را بهم دادند، از روی تراس به پارک محله زل زده بودم. این کارِ هر روز عصر، ساعت پنج تا هفت، من است. نام این محله را باید محله‌ی خرفت‌ها یا...

باید با کسی حرف بزنم
شوروم 29

اصفهان، اصفهان

31 اردیبهشت 1404

عماد عبادی

«تو، کجا می‌روی؟» می‌گریزم. سربازان به دنبالم‌اند. به چارسوق نرسیده، دربندم می‌کنند. ریسمانم را به زین اسبشان می‌بندند و روی زمین می‌کشند. از دیوار عمارت و پشت‌بام خانه‌ها، جنازه‌های مردان و زنان آویزان است. تا می‌خواهند ریسمان را به گردنم بیندازند، نور همه‌جا را تسخیر می‌کند. «پاشو، شهاب. دیرت...

اصفهان، اصفهان
شوروم 29

چه کسی گلوی فاخته را برید؟

31 اردیبهشت 1404

اکرم سلیمی

شاید بشود گفت آن سال سال باز شدن قسمتی از گرهِ کور کوچه‌ی فراهانی بود، کوچه‌ای بلند و قدیمی، درازکشیده در کنار باغ ظهیرالدوله، همان باغی که سال‌ها محل مهمانی‌های ظهیرالدوله‌ی درویش‌مسلک بوده است. آدم حس می‌کرد هنوز نوای یاهو و ذکرهای ظهیرالدوله و رفقایش توی باغ، لابه‌لای شاخ...

چه کسی گلوی فاخته را برید؟
پوست گردو
شوروم 30

پوست گردو

نسیم نعمت‌الهی

حواسم نبود پوشک ندارم. شاشیدم توی شلوارم. تقصیر بچه‌هایم بود. گفتند: «ایزی‌لایف از زیر لباس پیداست، بابا. خوب نیست در اولین دیدار خانم رحیمی...

داستان‌هایی درباره‌ی ما
شوروم 30

داستان‌هایی درباره‌ی ما

لور سگال

هوپ پیشنهاد داد: «بیایید زودتر شکایت‌هامون رو بکنیم و خلاص بشیم. من قلبم رو باتری گذاشته‌م.» فرح گفت: «دارم بینایی‌‌م رو از دست می‌دم.»...

غریبگی و شب
شوروم 30

غریبگی و شب

نفیسه نصیران

عطش نیکوتین که از خواب پراندش، کورمال دست دراز کرد زیر بالش و دور تشک. سیگار و فندکش نبود. مه نوری که تخت امیر...

دفتر یاداشت آقای دکتر
شوروم 29

دفتر یاداشت آقای دکتر

امیربهادر کریمی

تاریکی شب و صدای سکوت همه‌ی آن چیزی بود که در مردمک چشم ‌لانه می‌کرد و از لاله‌ی گوش سرازیر می‌شد. گرم بود، اما...

باید با کسی حرف بزنم
شوروم 29

باید با کسی حرف بزنم

مریم فولادی

مچاله‌اش می‌کنم. این پنجمین نامه‌ای است که نوشته نمی‌شود. هیچ کلمه‌ای سر جای درستش نیست. وقتی این خبر را بهم دادند، از روی تراس...

اصفهان، اصفهان
شوروم 29

اصفهان، اصفهان

عماد عبادی

«تو، کجا می‌روی؟» می‌گریزم. سربازان به دنبالم‌اند. به چارسوق نرسیده، دربندم می‌کنند. ریسمانم را به زین اسبشان می‌بندند و روی زمین می‌کشند. از دیوار...

چه کسی گلوی فاخته را برید؟
شوروم 29

چه کسی گلوی فاخته را برید؟

اکرم سلیمی

شاید بشود گفت آن سال سال باز شدن قسمتی از گرهِ کور کوچه‌ی فراهانی بود، کوچه‌ای بلند و قدیمی، درازکشیده در کنار باغ ظهیرالدوله،...

icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد

ما را دنبال کنید
linkedintwittertelegraminstagram
پادکست شوروم
youtubespotifyapplecastbox
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد