icon
icon
صداها
sedaha
sort
مرتب‌سازی
sort
مرتب‌سازی
شوروم 41

برای نفس‌هایت

مائده جوادیار

اگر ترم بعدی هم دفاع نکنی؛ برایت اخراجی می زنند. پیام را می خوانم. نه یک بار که هزارویک بار. اخراج. از پسِ هزارودومین بار گوشی را روی تخت پرت می کنم. نور صبحگاهیِ نرمی که روی تخت اتاق افتاده است، گوشی را همچون شیء مقدسی نمایان می کند. چند...

برای نفس‌هایت
شوروم 41

روزی که دوباره زن شدم

زهره شکراللهی

بعد از ازدواج از بس شنیده بودم: «زنی که شوهرش را خانه دار نکند، زن نیست.» به زن بودن خودم شک کرده بودم. این چه صدای زهرآلودی بود که تا از خواب برمی خاستم توی جانم می پیچید؟ صدای غرغر از توی آشپزخانه ی مادرشوهرم بود که خفه ام می...

روزی که دوباره زن شدم
شوروم 41

زخم نوباوه

مولود عکاف‌زاده

شاید در ظاهر و از دور رها و منعطف به نظر برسم، ولی متأسفانه دچار یبوست مزمن فکری ام و تاکنون تقریباً طبق همان برنامه ای که در دوازده سالگی برای زندگی ام ریخته ام، قدم برداشته ام. نوجوانی بودم خیال پرداز، پر از آرزوها و رؤیای رسیدن به یار...

زخم نوباوه
شوروم 41

زندگي براي اولين بار

هانیه کسائی‌فر

حالا پانزده سال مي گذرد از آن روز بيست و هفت سالگي ام كه با شكم اندكي برآمده براي چكاپ هفتگي آخرهاي بارداري ام رفته بودم دكتر. هفته ي سي وشش بارداري بودم. دكتر وضعيتم را بررسي كرد و گفت: «دو هفته ي ديگه بيا برش دارم.» يكه خوردم از...

زندگي براي اولين بار
شوروم 41

زندگی و جایِ خالیِ بعضی چیزها

مرضیه اعتمادی

نوزاد یک روزه ی لُختی روی تخت احیا خوابیده بود. لوله ی کلفتی از گوشه ی تخت کشیده شده بود و تا دهانش می رسید. به دست وپایش سیم های نازک مشکی و قرمز وصل بود. در عکس به نظر ریز نمی آمد و تمام اعضا و جزئیات بدن یک...

زندگی و جایِ خالیِ بعضی چیزها
شوروم 41

شناگر قابل

ندا علیدوستی

به خودم در آینه خیره می شوم، دستی به گونه ام می کشم، باورم نمی شود که چقدر شبیه یک زن میان سال شده ام. با اینکه سعی می کنم لباس هایم را جوانی تر از خودم انتخاب کنم، ولی همچنان خیلی میان سالم و خیلی مامان. از خودم می...

شناگر قابل
شوروم 41

مانیفست خستگی

آیدا کریمی

صدای پشت تلفن که پرستار دخترم است می گوید: «آیدا خانم، دمای دانا 37،6 شده.» دومینو دارد شروع می شود. خیلی وقت ها داستان ها روایت آدم هایی است که با چنگ ودندان جنگیده اند. من هم با چنگ ودندان جنگیده ام، اما این روایتِ وادادن من است؛ مانیفست خستگی...

مانیفست خستگی
شوروم 40

به‌دور از میدان پاستور

آرمین فرمانی

سال ساخت: 1380 (ویژگی منفی) بازسازی شده، گاز رومیزی و کف لمینت (ویژگی مثبت) هر طبقه سه واحد (ویژگی منفی) محله ی آشنا (ویژگی مثبت) واحد 45متری (کوچک، اما باتوجه به بودجه ام منطقی، ویژگی خاکستری) گمانم هرکدام از ما که به خانه ی اجاره ای و قرارداد و تخلیه...

به‌دور از میدان پاستور
برای نفس‌هایت
شوروم 41

برای نفس‌هایت

مائده جوادیار

اگر ترم بعدی هم دفاع نکنی؛ برایت اخراجی می زنند. پیام را می خوانم. نه یک بار که هزارویک بار. اخراج. از پسِ هزارودومین بار...

روزی که دوباره زن شدم
شوروم 41

روزی که دوباره زن شدم

زهره شکراللهی

بعد از ازدواج از بس شنیده بودم: «زنی که شوهرش را خانه دار نکند، زن نیست.» به زن بودن خودم شک کرده بودم. این چه...

زخم نوباوه
شوروم 41

زخم نوباوه

مولود عکاف‌زاده

شاید در ظاهر و از دور رها و منعطف به نظر برسم، ولی متأسفانه دچار یبوست مزمن فکری ام و تاکنون تقریباً طبق همان برنامه...

زندگي براي اولين بار
شوروم 41

زندگي براي اولين بار

هانیه کسائی‌فر

حالا پانزده سال مي گذرد از آن روز بيست و هفت سالگي ام كه با شكم اندكي برآمده براي چكاپ هفتگي آخرهاي بارداري ام رفته...

زندگی و جایِ خالیِ بعضی چیزها
شوروم 41

زندگی و جایِ خالیِ بعضی چیزها

مرضیه اعتمادی

نوزاد یک روزه ی لُختی روی تخت احیا خوابیده بود. لوله ی کلفتی از گوشه ی تخت کشیده شده بود و تا دهانش می رسید....

شناگر قابل
شوروم 41

شناگر قابل

ندا علیدوستی

به خودم در آینه خیره می شوم، دستی به گونه ام می کشم، باورم نمی شود که چقدر شبیه یک زن میان سال شده ام....

مانیفست خستگی
شوروم 41

مانیفست خستگی

آیدا کریمی

صدای پشت تلفن که پرستار دخترم است می گوید: «آیدا خانم، دمای دانا 37،6 شده.» دومینو دارد شروع می شود. خیلی وقت ها داستان ها...

به‌دور از میدان پاستور
شوروم 40

به‌دور از میدان پاستور

آرمین فرمانی

سال ساخت: 1380 (ویژگی منفی) بازسازی شده، گاز رومیزی و کف لمینت (ویژگی مثبت) هر طبقه سه واحد (ویژگی منفی) محله ی آشنا (ویژگی مثبت)...

icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد

ما را دنبال کنید
linkedintwittertelegraminstagram
پادکست شوروم
youtubespotifyapplecastbox
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد