icon
icon
صداها
صداها
sedaha
همیشه‌ صداهایی ما را فرامی‌خوانند، صداهایی از گذشته، از اتفاقات و لحظه‌ها و مکان‌هایی که در آنها روزگار گذرانده‌ایم، تا نجواهایی درونی از لحظه‌ی حال، از افکار، انعکاس تجربه‌ها، دریافت‌های روزانه‌ی ما از اتفاقات روزمره. صداهایی دور و صداهایی نزدیک از خاطراتی که چیزی را در ما دگرگون کرده‌اند یا کشف‌وشهودی درونی که در جایی از این جهان داشته‌ایم. روایت ما از زمان و مکانی که در آن زیسته‌ایم شاید ارزشمندترین میراثی باشد که از خود در این جهان بر جا می‌گذاریم، برش‌هایی از زیست ما بر پهنه‌ی این کره‌ی خاکی.
sort
مرتب‌سازی
sort
مرتب‌سازی
شوروم 32

آن چه بر تن دور از وطن گذشت

25 تیر 1404

مهسا غفاری

باید از سین بپرسم که «هری» گربه‌ی غریبه‌ی محله‌شان هنوز سرزده به خانه‌اش می‌رود یا نه. فراموش کردم قبلاً از هری بنویسم؛ گربه‌ای خاکستری که صبح روز اول جنگ، رأس ساعت هفت صبح جلوی درِ خانه‌ی سین سبز شد. آن‌قدر از خودش صدا درآورده و به در زده که...

آن چه بر تن دور از وطن گذشت
شوروم 32

عقده‌ی جدول‌ضرب

25 تیر 1404

هاجر رزم‌پا

کوچک بودم که اولین‌بار شعر فروغ را خواندم. وقتی رسیدم به آن‌جا که می‌گفت: «خطوط را رها خواهم ‌کرد/ و همچنین شمارش اعداد را رها خواهم کرد/ و از میان شکل‌های هندسی محدود/ به پهنه‌های حسی وسعت پناه خواهم ‌برد» چشم‌هایم برق زد. کتاب را بستم و قند توی...

عقده‌ی جدول‌ضرب
شوروم 31

گفتن آن کلمه

28 خرداد 1404

نازیلا دلیرنیا

به دست‌هایم نگاه می‌کنم. می‌گویم: «باید ناخن‌هایم را کوتاه کنم.» هیچ‌وقت تحمل ناخن بلند را نداشته‌ام. دست‌هایم نه زنانه‌اند، نه ظریف، همیشه شبیه دستِ بچه‌های دبستانی، با ناخن‌هایی گرفته‌شده از بیخ. می‌روم سراغ قفسه، ناخن‌گیر را برمی‌دارم، اما دستم در یک لحظه متوقف می‌شود. ناگهان می‌بینم با همین ناخن‌ها...

گفتن آن کلمه
شوروم 31

«فرصت نکردم نان بخرم»

28 خرداد 1404

افرا آبشناسان

روز هشتم مهرماه از خانه بیرون می‌زنم. ساعت شش بعدازظهر. به هوای قدم زدن و خرید نان و دارو. سرم را رو به آسمان می‌گیرم و هوای تازه را نفس می‌کشم. ابرهای تیره آسمان را پوشانده است. برنمی‌گردم تا چتر بردارم. با هر قدم که برمی‌دارم، از هوای خانه‌ای...

«فرصت نکردم نان بخرم»
شوروم 31

چاقی

28 خرداد 1404

لیلا جمشیدیان

این یک داستان واقعی است، داستانی در مورد تن؛ تجربه‌ی شخصی من در مواجهه با چاقی؛ ماجرایی که از یک جایی شروع شده، اما آخری نداشته است. من چاقی را پشت سر نگذاشته‌ام. همیشه در میانه‌ی آنم، چون برایم راهکار همیشگی و جاودانه‌‎ای وجود ندارد. نمی‌‎دانم جنگ با بدن...

چاقی
شوروم 31

نوشتن در صبح و چند کلمه درباره‌ی خودم

28 خرداد 1404

سینا طهمورثی

نوشتن در صبح بخشی از برنامه‌ای است که جولیا کَمرون در کتاب راه هنرمند پیش رویم می‌گذارد—راهی که به گفته‌ی او خلاقیت به‌خواب‌رفته‌ام را بیدار می‌کند، چشمه‌ی جوشانی که قرار بود دست‌کم تا حالا چند تایی نوشته‌ی کوتاه و بلند را به ثمر نشانده باشد....

نوشتن در صبح و چند کلمه درباره‌ی خودم
شوروم 31

فردا اینجاست!

28 خرداد 1404

محبت محبی

«اُه‌هالا» کلمه‌ای است با ریشه‌ی عربی و از «ان‌شاءاللّٰه»‌ مشتق شده است، گرچه طی زمان معنای اندک متفاوتی یافته است و امروزه بر هر آرزوی توأم با عدم قطعیت تأکید دارد. زن آرژانتینی درباره‌ی آینده‌ی نمایشگاه گلفود دبی از «ان‏‌شاءللّٰه» استفاده می‌کند و البته به واژه‌ی...

فردا اینجاست!
شوروم 31

من، اسماعیل محرابی، و یک مقدار محسن امیریوسفی

28 خرداد 1404

امیربهادر کریمی

«سال‌ها یک فکر بودم/ کسی پیدایم نمی‌کرد/ افتاده بودم یک گوشه توی کله‌ی اسبی که به یک درخت بسته شده بود/ بیهوده وقت می‌گذراندم...» صمد تیمورلو می‌خواستم به او بگویم که همه‌چیز تمام شده است. دیگر رفتن به خیابان بی‌فایده است و کوچه‌ها بی‌‌پناه شده‌اند و کوچه‌ی بی‌پناه...

من، اسماعیل محرابی، و یک مقدار محسن امیریوسفی
آن چه بر تن دور از وطن گذشت
شوروم 32

آن چه بر تن دور از وطن گذشت

مهسا غفاری

باید از سین بپرسم که «هری» گربه‌ی غریبه‌ی محله‌شان هنوز سرزده به خانه‌اش می‌رود یا نه. فراموش کردم قبلاً از هری بنویسم؛ گربه‌ای خاکستری...

عقده‌ی جدول‌ضرب
شوروم 32

عقده‌ی جدول‌ضرب

هاجر رزم‌پا

کوچک بودم که اولین‌بار شعر فروغ را خواندم. وقتی رسیدم به آن‌جا که می‌گفت: «خطوط را رها خواهم ‌کرد/ و همچنین شمارش اعداد را...

گفتن آن کلمه
شوروم 31

گفتن آن کلمه

نازیلا دلیرنیا

به دست‌هایم نگاه می‌کنم. می‌گویم: «باید ناخن‌هایم را کوتاه کنم.» هیچ‌وقت تحمل ناخن بلند را نداشته‌ام. دست‌هایم نه زنانه‌اند، نه ظریف، همیشه شبیه دستِ...

«فرصت نکردم نان بخرم»
شوروم 31

«فرصت نکردم نان بخرم»

افرا آبشناسان

روز هشتم مهرماه از خانه بیرون می‌زنم. ساعت شش بعدازظهر. به هوای قدم زدن و خرید نان و دارو. سرم را رو به آسمان...

چاقی
شوروم 31

چاقی

لیلا جمشیدیان

این یک داستان واقعی است، داستانی در مورد تن؛ تجربه‌ی شخصی من در مواجهه با چاقی؛ ماجرایی که از یک جایی شروع شده، اما...

نوشتن در صبح و چند کلمه درباره‌ی خودم
شوروم 31

نوشتن در صبح و چند کلمه درباره‌ی خودم

سینا طهمورثی

نوشتن در صبح بخشی از برنامه‌ای است که جولیا کَمرون در کتاب راه هنرمند پیش رویم می‌گذارد—راهی که به گفته‌ی او خلاقیت به‌خواب‌رفته‌ام را...

فردا اینجاست!
شوروم 31

فردا اینجاست!

محبت محبی

«اُه‌هالا» کلمه‌ای است با ریشه‌ی عربی و از «ان‌شاءاللّٰه»‌ مشتق شده است، گرچه طی زمان معنای اندک متفاوتی یافته است و امروزه بر هر...

من، اسماعیل محرابی، و یک مقدار محسن امیریوسفی
شوروم 31

من، اسماعیل محرابی، و یک مقدار محسن امیریوسفی

امیربهادر کریمی

«سال‌ها یک فکر بودم/ کسی پیدایم نمی‌کرد/ افتاده بودم یک گوشه توی کله‌ی اسبی که به یک درخت بسته شده بود/ بیهوده وقت می‌گذراندم...»...

icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد

ما را دنبال کنید
linkedintwittertelegraminstagram
پادکست شوروم
youtubespotifyapplecastbox
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد