داستان من داستانی است که جان هاروارد بر سر من خراب کرد. پرسیدم: «این کیه؟» و با انگشت به نیمتنهی برنزی توی اتاقمطالعهای که برای سخنرانی به آنجا رفته بودم اشاره کردم، و به من گفتند که او جان هاروارد، بنیانگذار دانشگاه هاروارد، است. گفتم: «لعنتی. هیچوقت به ذهنم...
«چه سودی برای انسان دارد اگر کل دنیا را به چنگ بیاورد و روحش را گم کند؟» ریبکا سولنیت گم شدن : یاوه شدن؛ ضایع شدن؛ ناپدید گشتن؛ دور شدن؛ ازدسترفتن؛ جدا شدن؛ نیست شدن. آدمی گاهی از خودش دور میشود، جدا میشود، در هزارتوی افکارش خود...
«سلام عزیزم، [خنده] آره، اتفاقاً میخواستم خودم بگم که آدم بدی نیستم...» «کجایی؟ عه، نرفتی؟ بابا، به خدا دیر میشهها. اوکی، خودت میدونی دیگه...» «نه، خب دوست داری چی بشنوی مثلاً؟»«... باشه، حالا بذار بعداً حرف میزنیم. الآن هرچی من بگم تو یه چیز دیگه میگی.»«آره، منم رفتم. الآن...
با آنکه همهی عمرِ نسبتاً شریفم را صرف تحصیل علم تا آخرین پلههای نردبان ترقی و پس از آن صرف کار تماموقت بیرون از خانه کردهام، همیشه بخشی از خیالاتم صرف فکر کردن به نسخهی زن خانهداری که نزیستهام میشود. همزمان که پای لپتاپ دارم با خواندن مقالهای یا...
یکی از دوستانم مرد ثروتمندی را میشناخت که عزم جزم کرده بود زندگی جاودانه داشته باشد. دوستم در ایمیلی برایم تعریف کرد که این تصمیم مرد معاشرت را برایش سخت کرده بود، چون «مدام کف زمین میخوابید تا درازنشست برود یا بطریهای آب را سَرمیکشید یا چرت میزد یا...
من شهرهای بیشماری را زیستهام. از جادههای بسیاری عبور کردهام و در تماشای آدمیان از هرچیز و هرکسی سبقت گرفتهام. خاطرات و تجربیات بسیاری از من رد شده است و من هرگز از آنها عبور نکردهام. روایتی از واماندگی و درماندگی لایتناهی که انتهای هر راه و جاده سرخوشی...
صدای هواپیماها آنقدر نزدیک بود که خیال میکردم میخواهند فرود بیایند توی حیاطمان. میز چوبی طلبهایِ چهارگوش پایهکوتاهی داشتیم که گاهی مخصوص مشق نوشتن ما بود و گاهی میز خیاطی مادر و خواهرم. رویش خالی بود یا ما خالیاش کرده بودیم یادم نیست، اما یک کیک گذاشتیم وسطش، از...
روزهای اول دسامبر بود. چند ماهی بیشتر نبود که از ایران دور شده بودم (کلمهی مهاجرت هیچوقت برای خودم توی دهانم نچرخیده و احتمالاً هیچوقت هم نخواهد چرخید. به نظرم من هیچوقت از ایران هجرت نکردهام، صرفاً برای مدتی، که هیچ معلوم نیست چقدر طول بکشد، از آن جغرافیا...