icon
icon
صداها
صداها
sedaha
همیشه‌ صداهایی ما را فرامی‌خوانند، صداهایی از گذشته، از اتفاقات و لحظه‌ها و مکان‌هایی که در آنها روزگار گذرانده‌ایم، تا نجواهایی درونی از لحظه‌ی حال، از افکار، انعکاس تجربه‌ها، دریافت‌های روزانه‌ی ما از اتفاقات روزمره. صداهایی دور و صداهایی نزدیک از خاطراتی که چیزی را در ما دگرگون کرده‌اند یا کشف‌وشهودی درونی که در جایی از این جهان داشته‌ایم. روایت ما از زمان و مکانی که در آن زیسته‌ایم شاید ارزشمندترین میراثی باشد که از خود در این جهان بر جا می‌گذاریم، برش‌هایی از زیست ما بر پهنه‌ی این کره‌ی خاکی.
sort
مرتب‌سازی
sort
مرتب‌سازی
شوروم 26

جنونِ بعد از کرونا؟

20 فروردین 1404

پاتریشیا لاک‌وود

داستان من داستانی است که جان هاروارد بر سر من خراب کرد. پرسیدم: «این کیه؟» و با انگشت به نیم‌تنه‌ی برنزی توی اتاق‌مطالعه‌ای که برای سخنرانی به آنجا رفته بودم اشاره کردم، و به من گفتند که او جان هاروارد، بنیانگذار دانشگاه هاروارد، است. گفتم: «لعنتی. هیچ‌‎وقت به ذهنم...

جنونِ بعد از کرونا؟
شوروم 26

خدا نکند آدمی خودش یا دیگری را گم کند

20 فروردین 1404

فاطمه جی افزام

«چه سودی برای انسان دارد اگر کل دنیا را به چنگ بیاورد و روحش را گم کند؟» ریبکا سولنیت گم شدن : یاوه شدن؛ ضایع شدن؛ ناپدید گشتن؛ دور شدن؛ ازدست‌رفتن؛ جدا شدن؛ نیست شدن. آدمی گاهی از خودش دور می‌شود، جدا می‌شود، در هزارتوی افکارش خود...

خدا نکند آدمی خودش یا دیگری را گم کند
شوروم 26

سلام عزیزم، من آدم بدی نیستم

20 فروردین 1404

مرضیه اختری

«سلام عزیزم، [خنده] آره، اتفاقاً می‌خواستم خودم بگم که آدم بدی نیستم...» «کجایی؟ عه، نرفتی؟ بابا، به خدا دیر می‌شه‌ها. اوکی، خودت می‌دونی دیگه...» «نه، خب دوست داری چی بشنوی مثلاً؟»«... باشه، حالا بذار بعداً حرف می‌زنیم. الآن هرچی من بگم تو یه چیز دیگه می‌گی.»«آره، منم رفتم. الآن...

سلام عزیزم، من آدم بدی نیستم
شوروم 26

خانم فریدان در آشپزخانه

20 فروردین 1404

انسیه انجدانی

با آنکه همه‌ی عمرِ نسبتاً شریفم را صرف تحصیل علم تا آخرین پله‌های نردبان ترقی و پس از آن صرف کار تمام‌وقت بیرون از خانه کرده‌ام، همیشه بخشی از خیالاتم صرف فکر کردن به نسخه‌ی زن خانه‌داری که نزیسته‌ام می‌شود. هم‌زمان که پای لپ‌تاپ دارم با خواندن مقاله‌ای یا...

خانم فریدان در آشپزخانه
شوروم 25

چگونه جاودانه زندگی کنیم

22 اسفند 1403

دیوید اُوِن

یکی از دوستانم مرد ثروتمندی را می‌شناخت که عزم جزم کرده بود زندگی جاودانه داشته باشد. دوستم در ایمیلی برایم تعریف کرد که این تصمیم مرد معاشرت‌ را برایش سخت کرده بود، چون «مدام کف زمین می‌خوابید تا درازنشست برود یا بطری‌های آب را سَرمی‌کشید یا چرت می‌زد یا...

چگونه جاودانه زندگی کنیم
شوروم 25

شب عید یابانجی‌ها

22 اسفند 1403

الهامه کاغذچی

من شهرهای بی‌شماری را زیسته‌ام. از جاده‌های بسیاری عبور کرده‌ام و در تماشای آدمیان از هرچیز و هرکسی سبقت گرفته‌ام. خاطرات و تجربیات بسیاری از من رد شده است و من هرگز از آنها عبور نکرده‌ام. روایتی از واماندگی و درماندگی لایتناهی که انتهای هر راه و جاده سرخوشی...

شب عید یابانجی‌ها
شوروم 25

جنگ در ما زندگی می‌کند

22 اسفند 1403

زینب خزایی

صدای هواپیماها آن‌قدر نزدیک بود که خیال می‌کردم می‌خواهند فرود بیایند توی حیاطمان. میز چوبی طلبه‌ایِ چهارگوش پایه‌کوتاهی داشتیم که گاهی مخصوص مشق نوشتن ما بود و گاهی میز خیاطی مادر و خواهرم. رویش خالی بود یا ما خالی‌اش کرده بودیم یادم نیست، اما یک کیک گذاشتیم وسطش، از...

جنگ در ما زندگی می‌کند
شوروم 25

من ایرانم، چهارهزاروچهارصد کیلومتر دورتر

22 اسفند 1403

مهسا غفاری

روزهای اول دسامبر بود. چند ماهی بیشتر نبود که از ایران دور شده بودم (کلمه‌ی مهاجرت هیچ‌وقت برای خودم توی دهانم نچرخیده و احتمالاً هیچ‌وقت هم نخواهد چرخید. به نظرم من هیچ‌وقت از ایران هجرت نکرده‌ام، صرفاً برای مدتی، که هیچ معلوم نیست چقدر طول بکشد، از آن جغرافیا...

من ایرانم، چهارهزاروچهارصد کیلومتر دورتر
جنونِ بعد از کرونا؟
شوروم 26

جنونِ بعد از کرونا؟

پاتریشیا لاک‌وود

داستان من داستانی است که جان هاروارد بر سر من خراب کرد. پرسیدم: «این کیه؟» و با انگشت به نیم‌تنه‌ی برنزی توی اتاق‌مطالعه‌ای که...

خدا نکند آدمی خودش یا دیگری را گم کند
شوروم 26

خدا نکند آدمی خودش یا دیگری را گم کند

فاطمه جی افزام

«چه سودی برای انسان دارد اگر کل دنیا را به چنگ بیاورد و روحش را گم کند؟» ریبکا سولنیت گم شدن : یاوه شدن؛...

سلام عزیزم، من آدم بدی نیستم
شوروم 26

سلام عزیزم، من آدم بدی نیستم

مرضیه اختری

«سلام عزیزم، [خنده] آره، اتفاقاً می‌خواستم خودم بگم که آدم بدی نیستم...» «کجایی؟ عه، نرفتی؟ بابا، به خدا دیر می‌شه‌ها. اوکی، خودت می‌دونی دیگه...»...

خانم فریدان در آشپزخانه
شوروم 26

خانم فریدان در آشپزخانه

انسیه انجدانی

با آنکه همه‌ی عمرِ نسبتاً شریفم را صرف تحصیل علم تا آخرین پله‌های نردبان ترقی و پس از آن صرف کار تمام‌وقت بیرون از...

چگونه جاودانه زندگی کنیم
شوروم 25

چگونه جاودانه زندگی کنیم

دیوید اُوِن

یکی از دوستانم مرد ثروتمندی را می‌شناخت که عزم جزم کرده بود زندگی جاودانه داشته باشد. دوستم در ایمیلی برایم تعریف کرد که این...

شب عید یابانجی‌ها
شوروم 25

شب عید یابانجی‌ها

الهامه کاغذچی

من شهرهای بی‌شماری را زیسته‌ام. از جاده‌های بسیاری عبور کرده‌ام و در تماشای آدمیان از هرچیز و هرکسی سبقت گرفته‌ام. خاطرات و تجربیات بسیاری...

جنگ در ما زندگی می‌کند
شوروم 25

جنگ در ما زندگی می‌کند

زینب خزایی

صدای هواپیماها آن‌قدر نزدیک بود که خیال می‌کردم می‌خواهند فرود بیایند توی حیاطمان. میز چوبی طلبه‌ایِ چهارگوش پایه‌کوتاهی داشتیم که گاهی مخصوص مشق نوشتن...

من ایرانم، چهارهزاروچهارصد کیلومتر دورتر
شوروم 25

من ایرانم، چهارهزاروچهارصد کیلومتر دورتر

مهسا غفاری

روزهای اول دسامبر بود. چند ماهی بیشتر نبود که از ایران دور شده بودم (کلمه‌ی مهاجرت هیچ‌وقت برای خودم توی دهانم نچرخیده و احتمالاً...

icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد

ما را دنبال کنید
linkedintwittertelegraminstagram
پادکست شوروم
youtubespotifyapplecastbox
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد