اگر ترم بعدی هم دفاع نکنی؛ برایت اخراجی می زنند. پیام را می خوانم. نه یک بار که هزارویک بار. اخراج. از پسِ هزارودومین بار گوشی را روی تخت پرت می کنم. نور صبحگاهیِ نرمی که روی تخت اتاق افتاده است، گوشی را همچون شیء مقدسی نمایان می کند. چند...

بعد از ازدواج از بس شنیده بودم: «زنی که شوهرش را خانه دار نکند، زن نیست.» به زن بودن خودم شک کرده بودم. این چه صدای زهرآلودی بود که تا از خواب برمی خاستم توی جانم می پیچید؟ صدای غرغر از توی آشپزخانه ی مادرشوهرم بود که خفه ام می...

شاید در ظاهر و از دور رها و منعطف به نظر برسم، ولی متأسفانه دچار یبوست مزمن فکری ام و تاکنون تقریباً طبق همان برنامه ای که در دوازده سالگی برای زندگی ام ریخته ام، قدم برداشته ام. نوجوانی بودم خیال پرداز، پر از آرزوها و رؤیای رسیدن به یار...

حالا پانزده سال مي گذرد از آن روز بيست و هفت سالگي ام كه با شكم اندكي برآمده براي چكاپ هفتگي آخرهاي بارداري ام رفته بودم دكتر. هفته ي سي وشش بارداري بودم. دكتر وضعيتم را بررسي كرد و گفت: «دو هفته ي ديگه بيا برش دارم.» يكه خوردم از...

نوزاد یک روزه ی لُختی روی تخت احیا خوابیده بود. لوله ی کلفتی از گوشه ی تخت کشیده شده بود و تا دهانش می رسید. به دست وپایش سیم های نازک مشکی و قرمز وصل بود. در عکس به نظر ریز نمی آمد و تمام اعضا و جزئیات بدن یک...

به خودم در آینه خیره می شوم، دستی به گونه ام می کشم، باورم نمی شود که چقدر شبیه یک زن میان سال شده ام. با اینکه سعی می کنم لباس هایم را جوانی تر از خودم انتخاب کنم، ولی همچنان خیلی میان سالم و خیلی مامان. از خودم می...
صدای پشت تلفن که پرستار دخترم است می گوید: «آیدا خانم، دمای دانا 37،6 شده.» دومینو دارد شروع می شود. خیلی وقت ها داستان ها روایت آدم هایی است که با چنگ ودندان جنگیده اند. من هم با چنگ ودندان جنگیده ام، اما این روایتِ وادادن من است؛ مانیفست خستگی...

سال ساخت: 1380 (ویژگی منفی) بازسازی شده، گاز رومیزی و کف لمینت (ویژگی مثبت) هر طبقه سه واحد (ویژگی منفی) محله ی آشنا (ویژگی مثبت) واحد 45متری (کوچک، اما باتوجه به بودجه ام منطقی، ویژگی خاکستری) گمانم هرکدام از ما که به خانه ی اجاره ای و قرارداد و تخلیه...
