icon
icon
صداها
صداها
sedaha
همیشه‌ صداهایی ما را فرامی‌خوانند، صداهایی از گذشته، از اتفاقات و لحظه‌ها و مکان‌هایی که در آنها روزگار گذرانده‌ایم، تا نجواهایی درونی از لحظه‌ی حال، از افکار، انعکاس تجربه‌ها، دریافت‌های روزانه‌ی ما از اتفاقات روزمره. صداهایی دور و صداهایی نزدیک از خاطراتی که چیزی را در ما دگرگون کرده‌اند یا کشف‌وشهودی درونی که در جایی از این جهان داشته‌ایم. روایت ما از زمان و مکانی که در آن زیسته‌ایم شاید ارزشمندترین میراثی باشد که از خود در این جهان بر جا می‌گذاریم، برش‌هایی از زیست ما بر پهنه‌ی این کره‌ی خاکی.
sort
مرتب‌سازی
sort
مرتب‌سازی
شوروم 36

مدارک مهاجرت

سام حاجیانی

یکی از بخش های پوشه ی سیاه دسته دارِ بالای کُمدِ لباس ها جای مدارک مهاجرت است؛ پوشه ای که وقتی برای مهاجرت اقدام کردیم، به تقلید از پدرم خریدم؛ مهاجرتی که حدود سیزده سال پیش شروع شد و چند سال بعد، از صدقه سرِ جنگ سوریه، به حالت تعلیق...

مدارک مهاجرت
شوروم 36

ولی هنوز کسی ایستاده زیر درخت

ارمغان خرم

به مادرم که در آینه زندگی می کرد و شکل پیری من بود. 1 باز هم خواب مامان را دیده ام. جزئیاتش یادم نیست. فقط تصویرش را به خاطر می آورم که در آشپزخانه ی دلباز خانه مان در کرج ایستاده و دارد آش می پزد. آن وقت ها هوا...

ولی هنوز کسی ایستاده زیر درخت
شوروم 36

حبل‌المتین فارسی

ساناز تولائيان

یکی از عصرهای پاییز دو سال قبل بود. سه ماه از مهاجرتم می گذشت و پس از یک روز طولانی در دانشگاه به خانه رسیدم. درِ آپارتمان را که باز کردم، چشمم به دو هم خانه ی آمریکایی ام در آشپزخانه و پذیرایی افتاد. تلویزیون روشن بود و بازیگری با...

حبل‌المتین فارسی
شوروم 35

مرد نکونام نمیرد هرگز

مرضیه ترابی

روی نیمکت همسایه ی بابا، آقای «قاف» نشسته ام. اوستای سنگ کار و کارگر همراهش مشغول ارزیابی باغچه اند. کارگر با بیل به سمت باغچه می رود، پیش از بازسازی باید گل وگیاه داخل باغچه را درآورد تا بتوان زیرسازی را انجام داد. آجرها، سیمان و سنگ های برش خورده...

مرد نکونام نمیرد هرگز
شوروم 35

راه دراز خانه

دیوید سداریس

معمولاً هیچ خوشم نمی آید خانه ی کسی بمانم، اما وقتی من و هیو دوست او مری را در ایالت مِین دیدیم، چاره ی دیگری نداشتیم. در جزیره ی کوچکی که پاتوق تابستانی مری است هیچ هتلی نبود. ازاین گذشته، او آن قدر صادقانه و بی ریا دعوتمان کرد که...

راه دراز خانه
شوروم 35

هم‌هوایی با پارک لاله

پسند بابایی

سه شنبه ی آخر سال است؛ آخرین روز سال ۱۴۰۲. قرار نانوشته ی معمولی است در تهران که روزهای آخر اسفند برویم تجریش. نرسیده ام بروم. شاید بهتر باشد بنویسم نخواستم امسال. بی تعارف تر که نگاه کنم، پارک لاله برای من صمیمی تر و دلپذیرتر است، و درونی تر....

هم‌هوایی با پارک لاله
شوروم 34

خط زرد لبه‌ی سکو

22 مرداد 1404

زریناز عزیزمحمدی

بارها این صحنه را در ذهنم مرور کرده‌ام؛ می‌روم خانه‌شان که دیگر خانه‌ی من نیست، خانه‌ی آن‌هاست. می‌روم، روبه‌رویش می‌نشینم و با حرف‌های همیشگی شروع می‌کنم؛ همان سردرگمی‌ها، همان ندانستن‌ها. قضیه را یک‌جوری می‌کشانم به شناخت آدم‌ها، به اهمیتِ گفت‌وگو، به اینکه هر انسانی شاید درونش سیاه‌چاله‌ای دارد. جوری...

خط زرد لبه‌ی سکو
شوروم 34

باغ گم‌شده

22 مرداد 1404

سیما خسروی

نه‌ساله‌ام. روی سراشیبی تپه‌ای نشسته‌ام که در چشم‌انداز روبه‌رو کوه درفک، سپیدرود، زمین‌های کشاورزی، باغ‌های زیتون و سقف خانه‌ها به‌ترتیب جلوی هم قطار شده‌اند. ظهر تابستان است و مدرسه‌ها تعطیل. هیچ صدایی جز سایش برگ‌هایی که از نسیم گاه‌گاه بر می‌آید و صدای ناله‌ی جیرجیرک‌ها نیست. گوش که تیز...

باغ گم‌شده
مدارک مهاجرت
شوروم 36

مدارک مهاجرت

سام حاجیانی

یکی از بخش های پوشه ی سیاه دسته دارِ بالای کُمدِ لباس ها جای مدارک مهاجرت است؛ پوشه ای که وقتی برای مهاجرت اقدام کردیم،...

ولی هنوز کسی ایستاده زیر درخت
شوروم 36

ولی هنوز کسی ایستاده زیر درخت

ارمغان خرم

به مادرم که در آینه زندگی می کرد و شکل پیری من بود. 1 باز هم خواب مامان را دیده ام. جزئیاتش یادم نیست. فقط...

حبل‌المتین فارسی
شوروم 36

حبل‌المتین فارسی

ساناز تولائيان

یکی از عصرهای پاییز دو سال قبل بود. سه ماه از مهاجرتم می گذشت و پس از یک روز طولانی در دانشگاه به خانه رسیدم....

مرد نکونام نمیرد هرگز
شوروم 35

مرد نکونام نمیرد هرگز

مرضیه ترابی

روی نیمکت همسایه ی بابا، آقای «قاف» نشسته ام. اوستای سنگ کار و کارگر همراهش مشغول ارزیابی باغچه اند. کارگر با بیل به سمت باغچه...

راه دراز خانه
شوروم 35

راه دراز خانه

دیوید سداریس

معمولاً هیچ خوشم نمی آید خانه ی کسی بمانم، اما وقتی من و هیو دوست او مری را در ایالت مِین دیدیم، چاره ی دیگری...

هم‌هوایی با پارک لاله
شوروم 35

هم‌هوایی با پارک لاله

پسند بابایی

سه شنبه ی آخر سال است؛ آخرین روز سال ۱۴۰۲. قرار نانوشته ی معمولی است در تهران که روزهای آخر اسفند برویم تجریش. نرسیده ام...

خط زرد لبه‌ی سکو
شوروم 34

خط زرد لبه‌ی سکو

زریناز عزیزمحمدی

بارها این صحنه را در ذهنم مرور کرده‌ام؛ می‌روم خانه‌شان که دیگر خانه‌ی من نیست، خانه‌ی آن‌هاست. می‌روم، روبه‌رویش می‌نشینم و با حرف‌های همیشگی...

باغ گم‌شده
شوروم 34

باغ گم‌شده

سیما خسروی

نه‌ساله‌ام. روی سراشیبی تپه‌ای نشسته‌ام که در چشم‌انداز روبه‌رو کوه درفک، سپیدرود، زمین‌های کشاورزی، باغ‌های زیتون و سقف خانه‌ها به‌ترتیب جلوی هم قطار شده‌اند....

icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد

ما را دنبال کنید
linkedintwittertelegraminstagram
پادکست شوروم
youtubespotifyapplecastbox
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد