ما، شبهای روشن و راهی که رفتیم
من و فرفر جدی فیلمدیدن را از اوایل دههی هشتاد شروع کردیم. توی شهری زندگی میکردیم که بیشتر مردمش یکشکل بودند. اکثر خانمها چادر سرمیکردند، مردها معمولاً ریش داشتند و ساده لباس میپوشیدند، جمعهای خانوادگی یکجور بودند، با جداسازی کامل مردها و زنها از همدیگر، ازدواجها سنتی بود و...
بهاره بیصدا