icon
icon
پوستر فیلم هالووین © کمپس اینترنشنال پیکچرز ۱۹۸۷
پوستر فیلم هالووین © کمپس اینترنشنال پیکچرز ۱۹۸۷
اعجاب وحشت
آیا لذت بردن از فیلم‌های ترسناک از نظر اخلاقی اشتباه است؟
نویسنده
دنیل توره
5 اردیبهشت 1403
ترجمه از
بهار موسوی
پوستر فیلم هالووین © کمپس اینترنشنال پیکچرز ۱۹۸۷
پوستر فیلم هالووین © کمپس اینترنشنال پیکچرز ۱۹۸۷
اعجاب وحشت
آیا لذت بردن از فیلم‌های ترسناک از نظر اخلاقی اشتباه است؟
نویسنده
دنیل توره
5 اردیبهشت 1403
ترجمه از
بهار موسوی

هشت سال بیشتر نداشتم، چهارزانو روی زمین نشسته بودم که دیدم مایکل مایرز در فیلم هالووین (۱۹۷۸) یک‌دفعه جلوی نوجوانی سبز شد و او را با چاقو به دیوار بچسباند. تکان‌دهنده بود، وحشت کرده بودم، نفسم بالا نمی‌آمد، اما همزمان به وجد آمده بودم! اما بعد با خودم فکر کردم چه مرگت شده؟

آن شب، با تله‌ی خندیدن‌ برادر بسیار بزرگ‌ترم برای دیدن این فیلم باهم چیزی در من تغییر کرد. از آن زمان به بعد، هر آخر هفته که ما به ویدئوکلوپ می‌رفتیم (بله، من همین‌قدر پیر هستم)، من جلوی تصاویر و رنگ‌های جعبه‌های زمخت وی‌اچ‌اس، مقابل قفسه‌ی فیلم‌های ترسناک، مات و مبهوت می‌ایستادم. آن زمان، بدون این‌که خودم بدانم، رابطه‌ی عاشقانه‌ی مادام‌العمری را با سینمای افراطی1 آغاز کرده بودم. تا آن‌جا پیش نرفت که ببیندم که دست‌دردست پین‌هد، از برپاخیزان جهنم2 (۱۹۸۷)، در میدانی جست‌وخیز می‌کنم، اما ماجرا آن‌قدر کش پیدا کرد که خودم تنهایی برای دیدن آن، بخش اول3 (۲۰۱۷) به سینما بروم (به‌تازگی به خارج از کشور نقل‌مکان کرده بودیم و کسی را نمی‌شناختیم، همسرم هم پابه‌ماه و مطمئن بود که استرس فیلم باعث می‌شود همان‌جا روی صندلی درد زایمانش بگیرد). اما هر بار که می‌نشینم تا از دیدن نسخه‌ی جدیدی لذت ببرم، که نوید این را می‌دهد که از چهارده‌تای قبلی حال‌به‌هم‌زن‌تر است، خیلی جدی از خودم می‌پرسم: آیا لذت بردن من از این فیلم اشتباه است؟

منظورم این است که قطعا غیراخلاقی به نظر می‌رسد. اگر همسرِ همیشه‌صبور و دوست‌داشتنی‌ام بی‌هوا بیاید من را مشغول تماشای بازیگر سریال آفیس4 بیند که در خانه‌ی هزار جسد5 (۲۰۰۳) مانند فرانکنشتاین با ماهی پیوند خورده و از من بپرسد چرا دارم چنین چیزی می‌بینم، پاسخ من صادقانه است: «مفرح است!» اما انگار احساس می‌کنم که این را، اگر نه به او، حداقل به خودم مدیونم که این‌طور در نظر بگیرم که ممکن است کمی عجیب باشم. به‌ نظر می‌رسد این مسئله اساسا پرسشی زیبایی‌شناختی باشد، مانند همه‌ی چیزهای دیگری که مربوط‌ به این پرسش‌اند که ما دقیقا چرا دوست داریم تجربه کنیم چیزهایی را که دوست داریم تجربه کنیم؟ اما، در واقع، آنچه می‌خواهم در این‌جا به آن پاسخ دهم یک سؤال اخلاقی است: آیا لذت بردن از فیلم‌های ترسناک (اغلب وحشیانه) از نظر اخلاقی اشتباه است؟

فرهنگ وحشتناک خوب

وحشت جنبه‌ی اجتناب‌ناپذیر سرگرمی است. بسیاری از برنامه‌های موفق تلویزیونی، فیلم‌ها، کتاب‌ها، بازی‌ها و دیگر رسانه‌ها عنصر ترسناک در خودشان دارند. چیزهای عجیب6، مردگان متحرک7، جزیره‌ی مرگ8 و همه‌ی نوشته‌های استیون کینگ تا ابد محبوب‌اند. ژانر وحشت با برو بیرون9 (۲۰۱۷) برنده‌ی اسکار شد. آثار کلاسیک سینمایی مانند درخشش10 (۱۹۸۰) هم هستند. حتی در فیلم‌های فِرِنچایز11 غیرترسناک هم عنصر ترس و وحشت وجود دارد: ولدمورت یا آراگوگ در هری پاتر را به خاطر آورید، یا به تماشاگرانی فکر کنید که هنگام تکه‌پاره‌شدن کسی در پارک ژوراسیک از خوشی در پوست خود نمی‌گنجند. حتی کسانی که واقعا از ژانر وحشت خوش‌شان نمی‌آید، می‌توانند از هیولاهای صورت‌های دیگرِ سرگرمی لذت ببرند. با این ‌حال، من به منظور دریافتن ترس و انزجار برای سرگرمی، با جدیت، هیولاها را دنبال می‌کنم. شاید یک نفر پیش خودش این‌طور نتیجه بگیرد که من در بچگی از ژانر وحشت زخم خورده‌ام، اما... نه. وحشت همیشه محبوب است و بی‌شمار دیگرانی هم مانند خود من یاد گرفته‌ا‌ند که از احساس ترس و انزجار لذت ببرند. درعین‌حال، من شب‌های جمعه‌ام را در قبرستان‌ها نمی‌گذرانم، و به‌عمد غذای کپک‌زده هم نمی‌خورم (سال‌هاست این کار را نکرده‌ام). پس تفاوت دقیقا در چیست؟

ما برای نشان دادن تمایز بین وحشت طبیعی و وحشت هنری12 باید از برخی آرای نوئل کارولِ فیلسوف در کتاب فلسفه‌ی وحشت (۱۹۹۰) وام بگیریم. وحشت طبیعی اتفاقات دنیای واقعی را شامل می‌شود که موجب به وجود آمدن دردی می‌شوند که ما و دیگران احساس می‌کنیم: جنگ‌ها، سونامی‌ها یا بیرون افتادن پیتزا از جعبه‌اش وقتی از دست‌مان رها می‌شود. اگر صورت‌چرمی اره‌برقی‌به‌دست، واقعا، در مزارع تگزاس تعقیبم کند، بعید است خوشم بیاید. اما وحشتِ هنری متفاوت است. وحشتِ هنریِ مورد نظرمان را من آن وحشتی می‌دانم که بر صفحه‌ی کاغذ یا صفحه‌ی نمایش می‌خوانیم و می‌بینیمش و قرار است سرگرم‌کننده باشد (با این حساب، اخبار از این تعریف بیرون می‌مانند، هیچ عاقلی محض سرگرمی اخبار تماشا نمی‌کند). یقینا، وحشت طبیعی با همان مسائل اخلاقی وحشت هنری درگیر است، مانند اخلاقی‌بودن لذت بردن از درد یا تحمیل درد در زندگی واقعی، اما من این‌جا مجال کافی برای بررسی آن‌ ندارم.

ارسطو در فن شعر13 عبارتی دارد که می‌توان آن را برای توضیح تقابل وحشت طبیعی و وحشت هنری به کار برد: «زیرا ما لذت می‌بریم از مداقه در تصاویر به‌دقت‌تمامِ ساخته‌شدة چیزهایی که آن‌ها را فی‌نفسه با عذاب می‌بینیم، مثلا اشکال مرئی فرومرتبه‌ترین حیوانات، و مرده‌ها.» کلمه‌ی کلیدی در این نقل‌قول‌ «ساخته‌شده» (reproduced) است: موقع تماشای چیزهای ناراحت‌کننده، وقتی برای ما ساخته می‌شوند، از دلالتی معنایی‌ای لذت می‌بریم که وقتی آن‌ها واقعی‌‌اند وجود ندارد. ممکن است ارسطوی معاصری هم ادعا کند که لذتِ از وحشت ناشی از نمود بیرونی آن (خون و دل‌وروده‌ی بیرون‌ریخته) نیست، بلکه کاتارسیس است که مای مخاطب تجربه می‌کنیم. کاتارسیس پالایش یا رهایش روانی است. همان‌طور که او خود می‌گوید، کاتارسیس «نفس انسانی پالوده از هوس‌های اضافی‌اش است» (فن شعر). ما انسان‌ها در طول روز بی‌شمار ناکامی را روی هم تلنبار می‌کنیم: صف‌های آهسته در بانک، ایرادهای بنی‌اسرائیلی رئیس‌ها، یا دانش‌آموزهایی که هر چند بار هم که به آن‌ها تذکر دهید هیچ‌جوره سر جای‌شان نمی‌نشینند، حتی اگر به‌صراحت روی تخته نوشته شده باشد: زمان مطالعه‌ی بی‌صداست! وحشت هنری به ابزاری می‌ماند که برای پالایش این سرخوردگی‌ها از روان‌مان، به روشی ایمن، از آن استفاده می‌کنیم. از این‌رو، من دلیلی برای اتخاذ موضع اخلاقی مقابل آن نمی‌بینم.




در حال بارگذاری...
فیلم برپاخیزان جهنم © اینترتینمت فیلم دیستریبیوشنز ۱۹۸۷

وحشت از وحشت

این به آن معنا نیست که در فیلم‌های ترسناک چیزهای قابل اعتراض وجود ندارد. من می‌توانم چندین روایت‌ دستِ اول از چیزهای بسیار ناخوشایندی تعریف کنم که در فیلم‌ها دیده‌ و ناچار شده‌ام دو سه روز از روزهای کاری‌ام را دراز بکشم و از جایم بلند نشوم. نه توصیفات زیبای ارسطو درباره‌ی هنر و نه آنچه در مواجهه با وحشت هنری در ما رخ می‌دهد پاسخ جامعی برای این پرسش عمومی ما ندارد که آیا این غیراخلاقی است؟

سم ریمی، کارگردان فیلم‌های ترسناک، قبل از این‌که به هیئت رده‌بندی سنی فیلم بریتانیا اجازه دهد بخشی از یکی سکانس‌های مرده‌ی شیطانی14 (۱۹۸۱) را حذف کنند، خودش اعتراف کرد که نمی‌تواند از صحنه‌ی مسئله‌دار به‌خصوصی در فیلمش دفاع کند. با جود این واقعیت که تصاویر بازآفرینی شده‌اند، همین ‌که من عمدا از چیز نفرت‌انگیزی لذت می‌برم، یا با تماشای تجربه‌ی ناخوشایند کسی سرگرم می‌شوم، پرسشی اخلاقی پیش روی ما قرار می‌گیرد. مثلاً همین ‌که با تماشای سوراخ شدن چشم‌های کسی با سوزن در فیلم آزمون بازیگری15 (۱۹۹۹) پیش خودمان بگوییم «خب، مشکلی نیست!»، نشان‌دهنده‌ی برخی ارزش‌های اخلاقی است، این‌طور نیست؟ به همه‌ی پدرمادرهای دهه‌ی نودی فکر کنید که وقتی فرزندان‌شان مشغول بازی مورتال کامبت بودند سرمی‌رسیدند و منزجرانه گیج می‌خوردند که این بازی چطور با القای این مسئله به بچه‌ها که بیرون کشیدن ستون‌فقرات نینجا با دست خالی هیچ اشکالی ندارد به جامعه آسیب می‌زند. من آن زمان فکر می‌کردم آن پدر و مادرها صرفا امل و عقب‌ افتاده‌اند که درک نمی‌کنند. الآن خودم پدر شده‌ام و بارها در این‌که اجازه بدهم بچه‌هایم پوکمون16 تماشا کنند یا نه تردید کرده‌ام، آخر، برای ذهن‌های کوچک معصومشان زیادی خشن است.

قطعا می‌توانیم تصور کنیم که ایمانوئل کانتِ معتقد به اخلاق وظیفه‌گرا حین تفکر درباره‌ی این مسائل و الزامات خلاقی‌شان چه عرق سردی بر پیشانی‌اش نشسته. نظریه‌ی او درباره‌ی رفتار اخلاقی خوب، در میان دیگر چیزها، مبتنی بر این سؤال است که اگر همه‌ این کار را می‌کردند، خوب می‌شد؟ (به بیان و تعبیر من). تصورش سخت نیست در جامعه‌ای که همه‌ی افراد آن از تماشای تصاویر وحشتناک و خشن لذت می‌برند، به‌سرعت حساسیت‌ها کم شود و افراد به زمانی بر‌گردند که آخر هفته‌های خود را با تماشای گلادیاتورهایی بگذرانند که شکم یکدیگر را روی شن‌های داغ می‌درند.

با این‌ حال، دیگرانی که پیرو مکتب اخلاقی نتیجه‌گرایی‌اند ممکن است استدلال کنند که اتفاقا وحشت هنری، بیش‌ از این‌که ‌بر رنج انسان بیفزاید، موجب شادی است. فایده‌باورانی مانند جان استوارت میل این نظریه را صورت‌بندی کردند که ارزش اخلاقی چیزها به میزان شادی حاصل از آن‌هاست: هرچه شادی بیشتر، ارزش اخلاقی بیشتر. به نفع میل، می‌توانیم استدلال کنیم که هیچ‌کس در این فیلم‌ها واقعا صدمه نمی‌بیند -آن‌ها بازیگران حرفه‌ای‌اند که از این راه امرار معاش می‌کنند- و کارشان برای ما لذت‌بخش است. همه برنده‌اند!

در دفاعِ بیشتر از وحشت هنری باید اشاره کنیم که عنصر اساسی در اخلاق قصد و نیتِ پنهان پشت کنش‌های ماست نه صرفا خود کنش‌هایمان. مثلا من با این‌که می‌دانم ماشینم چه قابلیتی در آسیب‌ رساندن به دیگران دارد سوارش می‌شوم، اما قصدم فقط این است که خودم را به‌موقع به محل کارم برسانم. اما اگر با این قصدِ ناموجه که اولین دونده‌ای را که می‌بینم زیر بگیرم سوار ماشین شوم، حتی قبل از این‌که ماشین را روشن کنم، مشکلی اخلاقی وجود دارد. من هرگز با این قصد که شاهد چیزهای گروتسک باشم فیلم ترسناک ندیده‌ام، در عوض، قصد من این است که سرگرم شوم. جنبه‌ی مهم اخلاقی کار من صرفاً قصدم برای استراحت و سرگرمی است. پس، من کار اشتباهی نمی‌کنم.

به‌‌هرحال، بیشتر به ‌نظر می‌رسد این نوع مواجهه با موضوع تلاشی باشد برای نادیده‌ گرفتن اصل مسئله یا این ادعا ‌که اصلاً مشکلی نبوده. اگر قصد من از تماشای عذاب و خونریزی آرامش و لذت است، همچنان پرسش از اخلاقی بودن قصد من پابرجاست— تازه با چشم‌پوشی از این پرسش که اصلاً چرا چنین قصدی دارم. برای این‌که روشن‌تر شود، تصور کنید که من یک شب آرام که در خانه لم داده‌ام، صرفاً به قصد سرگرمی بنشینم به تماشای شبه‌مستند ۸۶دقیقه‌ای نمایش شکنجه‌ی نوارهای پوگکپسی17 (۲۰۰۷، اما تا سال ۲۰۱۷ منتشر نشد). این‌که قصد من صرفا سرگرم شدن است مشکل اخلاقی تماشای آن را حل نمی‌کند، بلکه آن را در کانون توجه قرار می‌دهد.

می‌توانیم به دیدگاه روان‌شناختی‌تری تکیه کنیم، و نشان دهیم که این‌جا دو قسمت مختلف ذهن ما در تضاد با یکدیگر قرار می‌گیرند: نهاد خون‌ریزِ بی‌رحم ما، که به دنبال ارضای میل اولیه‌اش به خونریزی است، در نزاع با اَبَرمنی قرار می‌گیرد که تازیانه‌اش را بیرون کشیده تا شیر خون‌ریز را به قفس بازگرداند —همه‌ی این منازعات خود به پاداش ذهنیِ هجوم احساسات مثبت منجر می‌شود.

دستاورد ذهنی وحشت برای ما چیست؟ تصور کنید حیوانی مخفیانه راهش را در جنگل می‌پیماید. ما صفحه‌ی نمایشی کار گذاشته‌ایم و اطراف آن را با برگ پوشانده‌ایم تا قابل تشخیص نباشد. سپس، زمانی که حیوان بی‌خبر از کنار آن می‌گذرد، ما فیلمی از قتل وحشیانه‌ی یکی از همنوعانش را پخش می‌کنیم. واضح است که حیوان در واکنش به چیزهای دیدنی و صداهای دردناک بلافاصله دمش را می‌گذارد روی کولش و از آن‌جا فرار می‌کند. بنابراین باید چیزی منحصربه‌فرد درباره‌ی ما انسان‌ها وجود داشته باشد که این چیزها را به تجربه‌ای مطلوب برای برخی از ما تبدیل می‌کند.

تصور این‌که ترس لذت‌بخش باشد به‌ظاهر دشوار است، اما نگاه دقیق خلافش را نشان می‌دهد. نوعی انگیزش‌گری و همچنین تأیید در به آغوش کشیدن ترس‌هایمان، به‌ویژه در محیط‌ کنترل‌شده مثل ترن هوایی، امتحان کردن غذاهای غیرمعمول، چتربازی یا حتی ایستادن در برابر شخصیتی مقتدر وجود دارد. صادقانه مثالی می‌زنم: من ترسِ از عنکبوت دارم. حتی نمی‌توانستم بدون این‌که مشمئز بشوم به عنکبوت‌ها فکر کنم. اما مانند بیشتر آدم‌هایی که از عنکبوت‌ می‌ترسند من هم به‌نوعی مجذوب چشم‌های سردِ بی‌روح آن‌ها می‌شوم، همان‌طورکه بروس وین به ‌خاطر ترسش از خفاش‌ها لباس بتمن را به تن می‌کند. اولین باری که بازگشت پادشاه (۲۰۰۳) را تماشا می‌کردم، درحالی‌‌که فرودو پله‌ها را به سمت لانه‌ی شلوب (عنکبوتی عظیم‌الجثه) بالا می‌رفت، یادم است. در طول این صحنه‌ی ازپیش‌اضطراب‌آور، برادرم (همان برادری که مرا به تماشای هالووین در سال ۱۹۷۸ واداشت) خم شد و در گوشم زمزمه کرد که فرودو آن بالا با چه چیزی مواجه می‌شود (کم‌کم دارم به این نتیجه می‌رسم که احتمالا مشکل اصلی برادرم است). از علم به این‌که شخصیت اصلی داستان گیج و تنها به دالانی به سیاهی قیر پا بگذارد و یک عنکبوت دیوصفت غول‌آسا دوان‌دوان از تاریکی به سوی او حرکت کند ترسی وجودم را فراگرفت که هرگز تا آن روز تجربه‌اش نکرده بودم. همزمان شگفت‌انگیز هم بود! صدای تاپ‌تاپ قلب وحشت‌زده‌‌ام را در آن لحظه، که تا همیشه یکی از بهترین تجربه‌های سینمایی‌ام می‌دانمش، هرگز فراموش نمی‌کنم، شگفت این‌که یکی از عذاب‌آورترین آن‌ها هم هست.

به گفته‌ی توماس هابز در لویاتان (۱۶۵۱)، کنجکاوی ماست که ما را از حیوانات متمایز می‌سازد. انسان‌ها به دنبال علت‌ تجربه‌ها و کنش‌ها هستند، در ‌حالی ‌که حیوانات در اکنونی همیشگی زندگی می‌کنند. کنجکاوی جستجو را هدایت می‌کند. حاصل کنجکاوی ما درباره‌ی ناشناخته‌ها، توضیح‌ناپذیرها و غیرعادی‌ها میل کاملاً طبیعی ما برای کشف این چیزهاست. بنابراین کنجکاوی دربارة این‌که در فیلمی ترسناک چه اتفاقی می‌افتد، میل ما را به خرید بلیت هدایت می‌کند. لذت نهفته در ارضای آن میل حاصل یافتن پاسخی برای کنجکاوی است: «باکره‌های لندن کجا ناپدید می‌شوند؟ آه، پس لکه‌ی ذی‌شعور شیطانی فرازمینی‌ای آن‌ها را در خود مستحیل می‌کند. پسر، عالی شد که فهمیدم.»


در حال بارگذاری...
پوستر فیلم برو بیرون © یونیورسال پیکچرز ۲۰۱۷

چند پرسش و پاسخ

ما به پاسخ این سؤال، که آیا کسی از سر علاقه به این چیزها از نظر اخلاقی شکست‌خورده است، نزدیک‌تر نشده‌ایم. برای آشنایی با دیدگاه‌های دیگر با یکی دیگر از طرفداران ژانر وحشت و کارشناس فیلم (و دوست دیرینه و شکیبای خودم) لوسی باگلاس18، نویسنده‌ی ارشد وب‌سایت فوق‌العادة نقد و معرفی: watchtowatch.com مصاحبه کردم. این پنج سؤال را از او کردم:

۱. به‌طورکلی نظرت درباره‌ی ژانر وحشت چیست؟ آیا آن چیزی را به ما می‌دهد که بقیه‌ی صنعت سرگرمی نمی‌دهد؟

۲. آنچه وحشت را برای ما لذت‌بخش می‌کند چیست؟ فقط این‌که خون و دل‌وروده باحال است؟

۳. چه تفاوتی میان لذت بردن از یک فیلم خشن19 با لذت بردن از فیلم خشنی دیگر وجود دارد؟ گویی‌ میان پازلی روان‌شناختی مثل سکوت بره‌ها20 و صحنه‌ی وحشی‌بازی‌های خون‌آلودی مثل گور پلیس توکیو21 یا مخ‌تعطیل22 تفاوتی وجود دارد.

۴. به نظرت لذت بردن از این چیزها نادرست دارد؟ بیایید به فیلم‌هایی فکر کنیم که عمداً و ازپیش گروتسک‌اند— حتی یک گام فراتر از اره23 یا مسافرخانه24، فیلم‌هایی مانند‌ خوکچه‌ی هندی25، مردان پشت خورشید26، یا نوارهای پوگکپسی؟ آیا این فیلم‌ها از نظر اخلاقی قابل دفاع‌اند؟

۵. خلاصه این‌که آیا لذت بردن از وحشت غیراخلاقی است؟

لوسی در جواب من از نقطه‌نظر منحصربه‌فرد خودش، که کارشناس فیلم است، به نکات جالبی اشاره کرد که فهم من از قصد پنهان وحشت هنری را بیشتر کرد، بدین ترتیب معنا را بهتر استنباط کردم. اجازه بدهید همه‌ی تلاشم را برای بیان خلاصه‌ی استدلال‌های او به کار گیرم.

تشخیص ژانر وحشت، با کمال تعجب، دشوار است. بیشتر، به تعبیری، مصداق «شباهت‌های خانوادگی»ِ ویتگنشتاینی است تا ویژگی خاصی که به آن اشاره کنیم و فریاد بزنیم «این وحشت است!». عنصر ترسناک را می‌توان در یک ماده‌ی اثیری ناشناخته‌ی پنهان، یا در خون مغز ترکیده‌شده‌ی کسی، در احساس تعلیق هیچکاکی، در نمایش‌های واقع‌گرایانه از ذهن قاتلان، یا در مواجه کردن ما با چیزی کاملاً بیگانه و نامأنوس، یا به‌یکباره همه یا هیچ‌یک از این موارد یافت. همة این‌ها به این معناست که به جای این‌که در همه‌ی فیلم‌های وحشتناک مشخصه‌ی «وحشت» یگانه‌ای باشد، وحشت هر بار به شکلی متفاوت ظاهر می‌شود. به نقل از لوسی: «وحشت ذاتا همه‌فن‌حریف است.» ژانر وحشت قابلیت ویژه‌ای در اختلاط با دیگر ژانرها دارد، شاید حتی طنز را در تلخی خود جای دهد، مانند شان می‌میرد27 (۲۰۰۴) که خندة ما را در آخرالزمانی زامبی‌گونه درمی‌آورد. این ویژگی ممتاز این ژانر است که طرفداران وفادار و مشتاقی برایش جمع می‌کند، کسانی که به دنبال «لذت بردن از رنج» نیستند، بلکه صرفاً در پی سرگرمی‌اند.

از این گذشته، فارغ از موضوع فیلم وحشتناک یا نوع وحشتی که روی پرده رخ می‌دهد، همیشه مسئله‌ای بزرگ‌تر مطرح است. فیلمساز به‌ندرت فیلمی را صرفاً برای شوکه کردن تماشاگر می‌سازد، اما در عوض تصاویر تکان‌دهنده را به قصد بیان چیز دیگری به کار می‌بندد. بنابراین تصاویر وحشتناک، هیولاهای مشمئزکننده یا هر چیز دیگر ابزارهایی‌اند‌ برای بازی کردن با احساس مخاطب به‌ منظور اثرگذاری‌ای که مطلوب فیلمساز است. مثلا برو بیرون از هراس‌های واقعی از نژادپرستی، آزمایش‌های انسانی و خیانت، برای اشاره به تعصبات اجتماعی، بدنامی‌ها و ناامنی‌ها استفاده می‌کند. اغلب، مشخصاً، سینمای افراطی به چیزی معترض‌ است، مانند یک فیلم صربستانی28 (۲۰۱۰) به نویسندگی و کارگردانی سرجان اسپاسیویچ، که منظره‌ی جهنمی فیلمش را این‌گونه توصیف می‌کند: «خاطرات آزاری که دولت صربستان ما را داده... درباره‌ی قدرت رهبرانی که شما را مسحور می‌کنند تا کارهایی انجام دهید که دلتان نمی‌خواهد انجام دهید. باید خشونت را احساس کنید تا بدانید از چه حرف می‌زنم...». این را با فرنچایز کله‌خر29 مقایسه کنید که افراد واقعی برای لذت تماشاگر، بدون این‌که هیچ‌گونه معنای بزرگ‌تری داشته باشد، واقعاً مقابل دوربین آسیب می‌بینند. در سؤال چهارم از لوسی درباره‌ی فیلم‌های به‌عمد گروتسک مانند اره (۲۰۰۴) و مسافرخانه (۲۰۰۵) پرسیدم: آیا این‌ها صرفاً بهانه‌هایی برای مثله کردن آدم‌ها به نظر نمی‌رسند؟ او خاطرنشان کرد که از خشونت برای اظهارنظرهای جامع‌تری درباره‌ی جامعه و وضعیت انسان استفاده شده. مثلا مجموعه‌ی اره آزمایش‌های بی‌رحمانه‌ای که در زندگی‌مان با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم و نحوه‌ی نابودی یا رشد ما در اثر آن‌ها را بازنمایی می‌کند. لوسی همچنین به این‌که ژانر وحشت چگونه می‌تواند پیشرفت جلوه‌های ویژه را به رخ بکشد اشاره کرد و گفت البته آن‌ها هرگز از روی بی‌ملاحظگی از آن استفاده نمی‌کنند.

من به سینمای سودجوی هنگ‌کنگ، مردان پشت خورشید (۱۹۸۸)، اشاره کردم، فیلمی که شخصا آن را یکی از سخت‌ترین فیلم‌هایی می‌دانم که تا‌‌به‌امروز توانسته‌ام تماشایش‌ را تاب بیاورم (جدی می‌گویم، خوب نیست). اما کارگردان آن مو تون فی می‌گوید که دقیقا نکته همین است: فیلم نمایش مصیبت‌هایی است که مردم چین، در طول جنگ جهانی دوم، زیر سایه‌ی امپراتوری ژاپن کشیده‌اند، و عمدا و حساب‌شده غیرقابل تحمل است، همان‌گونه که اعتراضی به جنایات جنگی است و سبب افزایش آگاهی درباره‌ی این شرارت‌های انسانی. برای اثبات این قصد، کافی است به فیلم مردان پشت خورشید ۴: کشتار نانجینگ (۱۹۵۵) نگاه کنیم.

اما هدف شخصی از این اظهارنظرهای اجتماعی چیست؟ لوسی، بدون اصرار و اشاره‌ی من، گفت که آن‌ها نوعی منبع کاتارسیس برای بینندگان‌اند. وحشت راهی برای مواجهه با احساسات و تسکین رنج‌های ماست. همان‌طور که کمدی‌ها با احساسات ما برای خلق واکنش‌های مطلوب بازی می‌کنند، فیلم‌های وحشتناک نیز با به وجود آوردن احساسات رنج‌آور در ما کار یمی‌کنند تا از نظر روانی آسوده شویم، و از این نظر آدم‌ها کمتر یا بیشتر از یکدیگر اخلاقی نیستند. لوسی ادامه داد که چند قربانی آزار را می‌شناسد که وقتی سرچشمه‌ی آسیبشان روی صفحه ظاهر شده، احساس کرده‌اند که فیلم‌های ترسناک آن‌ها را حمایت کرده‌اند یا دیده‌اند، به‌ویژه زمانی که قربانی بر آزارگر خود غلبه می‌کند و با پایانی خوش به نوعی پاداش می‌گیرد. این دستاوردی اخلاقی‌تر به ‌نظر می‌رسد تا این‌که باور داشته باشیم صنعت سرگرمی به‌کل قربانیان را نادیده می‌گیرد.





1.extreme cinema

2.Hellraiser

3.It, Part one

4.اشاره به رین ویلسون دارد که هم در آفیس و هم در خانه‌ی هزار جسد ایفای نقش کرده.و.

5.House of 1000 Corpses

6.Stranger Things

7.The Walking Dead

8.Resident Evil

9.Get Out

10.The Shining

11.فرنچایز» به مجموعه‌ای از فیلم‌های مرتبط با هم گفته می‌شود که دنیای داستانی یکسانی دارند. گاهی اوقات اثر مورد نظر از همان ابتدا قرار بوده بیش از یکی باشد، مثل سه‌ رنگ کیشلوفسکی. اما غالباً موفقیت نمونه‌ی اول مایه‌ی الهام و انگیزه برای ادامه‌ی آن می‌شود. از نمونه‌های معروف فرنچایزها می‌توان به جیمزباند، یا در همین ژانر وحشت به بیگانه و جیغ اشاره کرد.و.

12.art-horror

13.۱۱. ارسطو، درباره‌ی شعریات، ترجمه‌ی غلامرضا اصفهانی، تهران: انتشارات شب‌خیز، ۱۴۰۱

14.The Evil Dead

15.The Audition

16.Pokemon

17.The Poughkeepsie Tapes

18.Lucy Buglass

19.در متن اصلی از عبارت gore movies استفاده شده. این اصطلاح برای اشاره به فیلم‌هایی به کار می‌رود که سراسر خشونت و خون و وحشت‌اند. واژه‌ی شناخته‌شده‌ی دیگری که برای این اصطلاح به کار می‌رود اسپلتر است. اسپلتر از ساب‌ژانرهای سینمای وحشت است که بیشتر تمرکز آن .روی تصاویر عریان و واضح از قتل و شکنجه و خون و خشونت است.و

20.The Silence of the Lambs

21.Tokyo Gore Police

22.Brain Dead

23.Saw

24.Hostel

25.The Guinea Pig

26.Men Behind The Sun

27.Shaun of the Dead

28.A Serbian Film

29.Jackass

متن‌های دیگر
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد

ما را دنبال کنید
linkedintwittertelegraminstagram
پادکست شوروم
youtubespotifyapplecastbox
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد