ماریو بارگاس یوسا در قسمتی از کتاب چرا ادبیات؟ مینویسد: «ادبیات، از آغاز تاکنون و تا زمانی که وجود داشته باشد، فصل مشترک تجربیات آدمی بوده و خواهد بود و به واسطهی آن انسانها میتوانند یکدیگر را بازشناسند.» شاید همین جمله گویای حس و حال کسانی که در وادی کتابها غرقاند باشد، چراکه ادبیات فصل مشترک تجربیات انسانهای جهان است. ادبیات نقطهی عطفی است که چند دوست را با حسهای مشترک در مورد کتابها به هم میرساند.
در مورد سهگانهی مجمعالجزایر گولاگ همینقدر میدانستم که دربارهی بخشی از دورانی عجیب و غریب در تاریخ بشر است، دوران استالین در اتحاد جماهیر شوروی. همینطوری پیش خودم فکر میکردم به این بخش از تاریخ روسیه علاقهمندم، به تصمیمهای عجیب انسانها در بخشی از تاریخ و مواجهه و واکنش مردم به آن نوع حکومت تمامیتخواه. قبلتر هم چند کتاب در این زمینه خوانده بودم، اما از سختی خوانش این سهگانه هم زیاد شنیده بودم. برخی کتابها را همینجوری میگیری دستت و میخوانی و به انتها میرسی، بی اینکه بفهمی زمان چگونه گذشت. برخی نثرها و شخصیتهای ادبی و برخی درونمایهها و برخی جهانهای ادبی سهل و رواناند و تو را بهراحتی در خود غرق میکنند. اما میدانستم مجمعالجزایر گولاگ مجموعهای نیست که همینطوری دستت بگیری و راحت شروع کنی به خواندن آن. مجمعالجزایر گولاگ رمان نیست که در سختی و آسانی و غم و شادی شخصیتهایش غرق شوی. کتاب مجمعالجزایر گولاگ خاطرات نویسنده است از دورانی سرد و سخت.
سروش صحت در یکی از قسمتهای برنامهی کتابباز گفت ادبیاتی که تلخ نباشد خواننده را تکان نمیدهد (نقل به مضمون) و من هم سالهاست مجذوب ادبیات و هنریام که تلخی گزندهاش تا اعماق روحم را بسوزاند، هرچه تلختر ماناتر.
سالها در حال و هوای کتابها بودن تو را با دوستانی از جنس سلیقه و تفکر خودت آشنا میکند. به خودت میآیی و میبینی داری با دوست یا دوستانی در گروهی مجازی یا واقعی در مورد کتابی مشترک حرف میزنی و بعد، مدتی که میگذرد، در بزنگاهی با همان دوستان شروع میکنید به طور همزمان کتابی خواندن. مجموعهی مجمعالجزایر گولاگ از همان دست کتابهایی بود که باید گروهی آن را میخواندیم. بالاخره خواندن این حجم از کتابی همراه و مشوق میخواهد.
الکساندر سولژنیتسن، با همین اسم سختش و با آن سیمای تلخ و سختیکشیدهاش، نویسنده و در واقع تجربهکنندهی تکبهتک جملات کتاب است با پوست و خونش. او در جنگ جهانی دوم به عنوان افسر توپخانه در ارتش اتحاد جماهیر شوروی خدمت کرده بود و در نتیجهی خدماتش در حکومت استالین حتی مدال افتخار دریافت کرده بود، اما در سال ۱۹۴۵ میلادی به دلیل نوشتن نامهای در انتقاد از ژزف استالین هشت سال زندانی شد. او دورههای زندانی بودن خود را در اردوگاههای گولاگ1 شوروی گذراند و این کتابها مجموعهی دیدهها، خاطرات، و تجربیات اوست در این سالها. در واقع این مجموعه نوعی سند جنایات باورنکردنی استالین است در دادگاههای جهانی. هرچند که نه دادگاهی بود و نه محاکمهشوندهای، محتویات این کتاب همچون پتکی فولادین بود بر زنجیر حکومت استالین که سالها بر گردن و دستوپای مردم روسیه انداخته بود، بی اینکه خودشان چندان آگاه باشند، چون بستر مقایسهای نداشتند و یا شاید چون سالها زیر پرچم کمونیسم زندگی کردن آنها را عادت داده بود به این نوع زندگی اشتراکی.
خواندن بند به بند جملات سولژنیتسن برای ما سه نفر، گروه همخوانیمان، توأم با درد و رنج بود، توأم با تعجب و سرمایی که در بدنمان نفوذ میکرد. سولژنیتسن، به عنوان یک نویسنده و کسی که در تکتک روزها و اردوگاههای گولاگ حضور داشته، دربارهی زمانی که در جبههی جنگ دوم جهانی علیه آلمانها میجنگیده تا زمان دستگیریاش و بعد بازجوییهای سیستماتیک خودش و همبندیهایش و بعد در مورد کار اجباری بر سر پروژههای بیپایه و بیبرنامه و مهندسینشدهی حکومت استالین نوشته و آنها را تحلیل کرده است. او با دیدگاه ریزبین و دقیق خود و نیز با تکیه بر حرفه و استعدادش در نویسندگی در نوشتن این مجموعه همت کرده است. او خاطراتش را بر هر تکه کاغذی که در اردوگاهها به طریقی به دست میآورده مینوشته و بعدها با تکیه بر گفتگو با همبندیهایش و نیز با بازماندگان اردوگاههای گولاگ و همچنین مستندهای مکتوب و غیرمکتوبی که به هر طریق به دست آورده بوده.
ما سه نفر میخواندیم و اول پیش خودمان غرق در تلخی و سرما و تعجب میشدیم و بعد تلخی و سردی و بهتمان را با پناه بردن به گفتگوهای گروهی با هم به اشتراک میگذاشتیم که دیدی در سرمای منفی چند درجه چطور یکیشان توانست با مدتها زیر آب ماندن سوار کشتی شود و فرار کند؟ آن قسمتش را خواندید که در مورد بخش زنان اردوگاه بود؟ آن بخش بازجوییها را خواندید؟ دلیل زندانی شدنشان را خواندید؟ چه همه با دلایل واهی و همینطور شوخیشوخی دستگیر میشدند؟ آنجاهایی را خواندید که مردم شده بودند جاسوس همدیگر و شوهر را زن و پسر را پدر لو میداد؟
شگفتی پشت شگفتی، تلخی پشت تلخی، میخواندیم و راستش را بخواهید جاهایی کم میآوردیم و خواندن مجموعه را کنار میگذاشتیم و کتابی کوچک و کمحجم در برنامهی کتابخوانیمان میگذاشتیم و بعد دوباره با همان تلخی توأم با جاذبه و دافعه دوباره شروع میکردیم.
مادامیکه کتاب را میخواندم و اندکی در مورد کتاب استوری میگذاشتم، دوستانی میپرسیدند: «این کتاب چطوره؟ بخریمش یا نه؟» و من هربار به آنها میگفتم: «بذار تموم بشه میگم، اما اصل حرف اینه که—اگر میخوای با درد و رنج یک عده انسان، که بنا به جبر جغرافیایی در سرزمینی متولد شدند که حکومتش رنج و جنایت و جهنم را جزئی از زندگی روزمرهی مردمش قرار داده، آشنا شوی—بخر و بخوانش. اگر میخواهی کتابی بخوانی که تلخی و بُهت در هر صفحهاش همراهت باشد، بخر و بخوانش. مجمعالجزایر گولاگ عیش تلخی است که در آن، به جای شربت و شیرینی، تلخترین نوشیدنیها سرو میشود که وقتی مینوشیشان از رگ و پی و پوست و استخوانت زهری تلخ تراوش میکند، اما تو باز هم به حضور در این عیش ادامه میدهی، بهویژه اینکه دو نفر دیگر هم همراهت هستند و نباید کم بیاوری.
1.مخفف ادارهی کل اردوگاههای کار و بازپروری شوروی، نهادی که ناظر بر اردوگاههای کار اجباری در سراسر کشور اتحاد جماهیر شوروی بوده است—اردوگاههایی که از لحاظ مکانی، برخلاف تصور عامهی مردم، فقط در سیبری نبوده، بلکه در سراسر شوروی گسترده بوده است.