«سفر چرا کنم، چرا
سفر کنم؟
من که میتوانم
سرگردان باشم
سالها حوالی خانهام.»
(بیژن الهی، تکهای از شعرِ عقل سرخ)
۱
من یکجانشینم. اهلِ سفر نیستم. حتی چندان اهلِ گشتوگذار هم نیستم. پرسه در شهرِ خودم و یکی دو شهرِ دیگر را ترجیح میدهم. به اصطلاح عموم، آدمِ بدسفری هم هستم، هروقت، هرجا با جمعی رفتهام - که البته دفعاتِ سفرهای رفتهام از تعداد انگشتانِ دو دست هم تجاوز نمیکند - از بس غُر زدهام یا ایراد گرفتهام از همهچیز، حوصلهی همه را سَر بُردهام. اما دروغ چرا، یکی از ژانرهای مورد علاقهام در خواندن، سفرنامه است. بسیار خواندهام و میخوانم، چه سفرنامههای داخلی و چه خارجی. لذتِ کشف شهرها و کشورهای دیگر را، از طریقِ خواندن مشاهدات و توصیفاتِ دیگران کسب میکنم، که البته میگویند لذتِ دستدومیست و هیچ با اصلِ ماجرا برابری نمیکند، اما من، تا به اینجای ماجرا، به همین لذت از نوع دوم، راضی بودهام. با اینهمه، بعضی کتابها و سفرنامهها بودهاند که مرا ترغیب به سفر کردهاند، آن گوشهی خاموش ذهنم را فعال کردهاند که «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی». از آن جمله میتوانم به «پاریس جشنِ بیکران» ارنست همینگوی اشاره کنم که البته سفرنامه نیست، اما هر کسی را میتواند شیفتهی پاریس کند. و بعد، کتابِ «سفر با حاج سیاحِ» احسان نوروزی که به گمانم، در قحطسال سفرنامهنویسی ایران، بهویژه در سالهای اخیر، غنیمتیست. این کتاب که چند سالِ پیش منتشر شد، روایتِ سفر احسان نوروزی به چند کشور مهم اروپاست، کشورهایی که از قضا صدوچندسال پیشتر، حاج سیاح به آنها سفر کرده بود و نوروزی تلاش کرد متنی خواندنی بنویسد یا به قولِ خودش گزارشی بدهد از شکلوشمایل امروز آن شهرها و نسبتش با آنچه حاج سیاح پیشتر دیده بود. حاصلش کتابی شده بسیار خواندنی و به معنای دقیق کلمه، لذتبخش.
۲
چرا سفر میکنید؟ این پرسشِ اساسی و اصلی کتابیست از سیروس علینژاد؛ از همین کلیّت همهچیز به جزئیت رسیده و مصاحبهشوندگان، پرسشهای این روزنامهنگارِ قدیمی را پاسخ گفتهاند. علینژاد، با هر کس به فراخور تخصص و تعلقش گفتوگویی ترتیب داده و به وادیِ سفر کشانده است. مجموعهی این گفتوگوها از اوایل دههی هفتاد تا اواخر همان دهه انجام گرفته و اغلب منتشر شدهاند. گفتوگوهایی خواندنی که خوانندهی کتاب، علاوه بر لذتِ متن، اگر پیگیر باشد، با شیوهای نو از گفتوگو نیز روبهرو میشود. از جنبههای آموزشی این کتاب البته در این نوشتار میگذریم. به لذتِ متن میرسیم. افراد گفتوگوشونده در این کتاب از این عبارتند: ایرج افشار، همایون صنعتیزاده، منوچهر ستوده، هوشنگ دولتآبادی، نصرالله کسرائیان، محمدعلی موحد، عبدالرحمن عمادی، ایران درودی، امیر کاشفی، جمشید گیوناشویلی و منوچهر صانعی. و در انتها، سفرنامهای از شخص گفتوگوکننده، سیروس علینژاد به «کابل» نیز ضمیمهی کتاب شده است.
۳
لذتِ خواندن این کتاب از کجا میآید؟ همانطور که در بند اول اشاره کردم، من سفر را لابهلای سفرنامهها جستوجو کردهام، شهرهای گوناگونِ ایران و جهان را اینطور شناختهام، شناختی که البته بهقولِ «منوچهر ستوده»، مفت هم نمیارزد و مسافر باید برود و خودش بگردد. اما بههرحال، اینجا و در لذتِ خواندنِ این متن، این حرفها در کار نیست. خواندنِ تجربههای سفرِ دیگران، به گمانِ من از خود سفر هم بعضا جذابتر است. و این جذابیت را میتوان با این کتاب حس کرد. این کتاب، درواقع پشتِ صحنهی هزاران سفر است، آدمهای گفتوگوشوندهی حاضر در این مجموعه، بسیار اهلِ سفرند، هر کدام به دلیلی و طریقی و در طولِ این گفتوگوها، هر کدام خاطرهای و نکتهای از چندین سفرشان را به میان گذاشتهاند و چه لذتی بالاتر از خواندنِ این تجربهها و مکاشفاتِ ناب؟ نکتهی حائز اهمیت کتاب، در گونهگونی آدمهاییست که با آنها گفتوگو صورت گرفته، هر کدامشان تکهای از رمزورازِ سفر را دیدهاند و گفتهاند. مثلا همایون صنعتیزاده، ناشر و مترجم که سفر برایش با کار تعریف شده است و میگوید هیچ سفری نرفته که در مقصد کاری نداشته باشد، و چه خوشکارهایی، که همهاش با سفر عجین بودهاند. یا ایرانِ درودیِ نقاش که میگوید هر کشوری که رفته، آنجا نمایشگاهی از نقاشی –ولو در پیادهرو- هم برپا کرده و تابلویی فروخته تا خرجِ سفرش تامین شود. یا نصرالله کسراییانِ عکاس که سفر برایش یعنی عکاسی و عکس یعنی تکهای از هر جایِ جهان، که به قولِ خودش، جانش به اسلایدهایِ دوربینش بسته است و میداند که پس از زندگیِ حقیقیاش، آنها فقط به یادگار میمانند و دریچهی آنهاست که مناطق مختلف ایران را دیده و حس کرده است. تا محمدعلی موحد بزرگ که مصحح و مترجم سفرنامهی ابنبطوطه است، سفرنامهای مرجع و مهم. و منوچهر صانعی که از کشفیاتِ علینژاد است و معمار. و گفتوگو با او، در سفر به تهران میگذرد، به تاریخ و معماری و عظمتِ دوران قاجاریهی تهران. و دیگران و دیگران که هر کدام از سفرهاشان گفتهاند و هر یکجانشینی را ترغیب کردهاند برای به راه افتادن.
۴
راویانِ این کتاب، این گفتوگوها، همه از جزئیات سفرهایشان گفتهاند، همهشان روایتگرِ لحظههایی از جغرافیایی شدهاند و در کنارِ هم، به مایِ خواننده، تصویرهایی از گوشههای جهان را هدیه دادهاند. وقتِ خواندن این روایتها، حتی میتوان از واقعیتِ این اتفاقها چشم پوشید و فراموش کرد که این آدمها، کِه بودهاند و چه کردهاند، میتوان به روایتشان دل داد و رها شد در جغرافیا. این مهمترین ویژگیِ کتاب «چرا سفر میکنید؟» است.