icon
icon
39
icon
14 آبان 1404
39
14 آبان 1404
پاییز، طرح از پگاه درخشان‌رکنی
پاییز، طرح از پگاه درخشان‌رکنی
پاییز، طرح از پگاه درخشان‌رکنی
پاییز، طرح از پگاه درخشان‌رکنی
39
icon
14 آبان 1404
39
14 آبان 1404

واژه‌های ناکافی

آزاده حاجی حسینی

باید فصل اول کتاب ماهی در آب از ماریو وارگاس یوسا را برای کلاس روایت نویسی می خواندم. قرار بود روایت یوسا را از ملاقات با پدری که تا یازده سالگی او را مرده می پنداشته، بخوانم و به جمله های حقیقی آن دقت کنم. دو هفته قبل تر به...

واژه‌های ناکافی

عیشم مدام است

زهرا خوش‌نظر

در دانشگاه به مزاح به رشته ی ما مهندسی اموات می گفتند، تاریخ خوانده ام و همیشه با هفت هزارسالگان، سروکار داشته ام؛ با کسانی که روزی در این جهان واقعاً زندگی کرده اند و در گورها واقعاً پیکر بی جانشان وجود دارد. ذهنم عادت کرده بود همیشه داستان هایی...

عیشم مدام است

تعطیلات همیشگی

رضا میرمیران

به احتسابِ امروز می شود سه سال و ده ماه که مُرده ام. تقویم این طور می گوید. تقویم را مادرم از بیمارستان آورد و گذاشت پیش چند گلدان. مادرم پرستار است. پانزده سال است که توی بیمارستان کار می کند. او می داند که من مُرده ام. بااین حال،...

تعطیلات همیشگی

مش نبی و اصالت بشر

پروین گودرزی

درست نیمه ی خردادماه بود که نازآفرین، همسر کدخدا کاظم گودرزی، حس کرد دردی استخوانش را شکافت. جیغ را توی گلویش خفه کرد و بدون اینکه آرد روی دامنش را بتکاند، از اتاق تنوری زد بیرون. چند دقیقه بعد خاله آهو با همان قیچی ای که شب ها روی شکمش...

 مش نبی و اصالت بشر

گفتی اسمش سلیمان است؟

زهرا زردکوهی

دستم را چند ثانیه روی دکمه ی پاور گوشی نگه می دارم. بالاخره روشن می شود. صفحه ی گوشی را پایین می کشم و به اعلان ها نگاه می کنم؛ سه تماس بی پاسخ از شماره ای ناشناس. شماره برای مامان و خواهرم هم آشنا نبود. شماره را ذخیره می...

گفتی اسمش سلیمان است؟

شروع شغل صددرصد دل‌خواه در پاییز

نغمه پروان

یک هفته است می خواهم کامو را بردارم بروم یَرفلا تمرین رانندگی؛ پایم پیش نمی رود. کامو یک ولووی سرمه ای قدیمی است؛ تنها ماشین عمرم که نمره اش را از صدقه سر شباهتش به «کامو» از بر شده ام. اگر شانس آورده باشم و جایش داده باشم در جا...

شروع شغل صددرصد دل‌خواه در پاییز

زن و مار

غنچه وزیری

«عیلامیان عاشق زنان و مارها بوده اند.» این جمله گفته ی استادم، دکتر هیتس در کتاب پادشاهی عیلام است. وقتی در مقدمه ی کتاب زن و مار این جمله را خواندم، برای لحظه ای کتاب را بستم و کیفور شدم که بله! اشتباه نکردم، انتخاب مار با آن نقش کلیدی...

 زن و مار

از کادمیوم تا توسکانی

مهرداد احدی‌نسب

جوجه هایم را سمور خورد. امروز وسط تابستان، در مزرعه ی عمویم، شاید هم دیروز بود، شاید چند سال پیش، نمی دانم. اتفاقات تلخ همیشه مثل حرف الف در برگدان ذهنم، جلوی چشم و در دسترس اند. آن روز فیلم شهر موش ها را نگاه می کردم؛ پاهایم را از...

از کادمیوم تا توسکانی
پرنده‌ای در قابلمه

صداها

پرنده‌ای در قابلمه

طوطو، قناری سبز بابا را دوست داشتم، البته نه بیشتر از گربه ام، ولی به هرحال آن موقع گربه ای در کار نبود و بین خیل عظیم فنچ ها و میناهایی که در خانه داشتیم و فوج فوجِ کبوترهایی که روزی دو بار پشت پنجره به آن ها غذا می...

مهسا خلیلی

۱۴ آبان

صداها

پرنده‌ای در قابلمه

طوطو، قناری سبز بابا را دوست داشتم، البته نه بیشتر از گربه ام، ولی به هرحال آن موقع گربه ای در کار نبود و بین خیل عظیم فنچ ها و میناهایی که در خانه داشتیم و فوج فوجِ کبوترهایی که روزی دو بار پشت پنجره به آن ها غذا می...

مهسا خلیلی

همیشه پاییز

باسط بای

خِش خِش برگ های زرد چنار از قیل وقال کلاغ های سمج کم نمی کند. بوی کاج های پیر وسط حیاط با نم خاک قاطی شده و بوی غریب پاییز را در هوا پخش کرده. رامین چندبار دست هایش را داخل جیب می برد. مطمئن می شود بسته ها همان...

همیشه پاییز

دربی

زینب محمدی مقانک

برای کاکاسوتی همه چیز توپ بود. قوطی های فلزی نوشابه را که روی زمین پیدا می کرد، اول برشان می داشت و لبه شان را می چسباند به لب های تیره و قلوه ای اش و با دست ته شان را می داد هوا. بعد مثل داورها قوطی خالی شده...

دربی
پرنده‌ای در قابلمه

صداها

پرنده‌ای در قابلمه

طوطو، قناری سبز بابا را دوست داشتم، البته نه بیشتر از گربه ام، ولی به هرحال آن موقع گربه ای در کار نبود و بین خیل عظیم فنچ ها و میناهایی که در خانه داشتیم و فوج فوجِ کبوترهایی که روزی دو بار پشت پنجره به آن ها غذا می...

مهسا خلیلی

۱۴ آبان

صداها

پرنده‌ای در قابلمه

طوطو، قناری سبز بابا را دوست داشتم، البته نه بیشتر از گربه ام، ولی به هرحال آن موقع گربه ای در کار نبود و بین خیل عظیم فنچ ها و میناهایی که در خانه داشتیم و فوج فوجِ کبوترهایی که روزی دو بار پشت پنجره به آن ها غذا می...

مهسا خلیلی

گردآورندگان
نغمه پروان
زینب محمدی مقانک
علیرضا معصومى
پگاه درخشان‌رکنی
مریم سجادى‌نجف‌آبادى
الهام نویدفر
محمد منفرد
حمیدرضا حمزه‌پور
نازلی عباسی
رضا میرمیران
پروین گودرزی
مهرداد احدی‌نسب
مهسا خلیلی
غنچه وزیری
زهرا زردکوهی
زهرا خوش‌نظر
آزاده حاجی حسینی
مهدى معتمد
میترا بهمنى
باسط بای
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد

ما را دنبال کنید
linkedintwittertelegraminstagram
پادکست شوروم
youtubespotifyapplecastbox
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد